عالم انسان دینی صفحه 10

صفحه 10

را جواب می دهد. به عنوان مثال فرش یک شیء است که میل شما به آن می افتد و قوّه ی وَهمیه با آن مأنوس می شود و پس از مدتی فرشی دیگر می طلبد تا بتواند آن اُنس را نگه دارد. هیچ وقت فطرت شما به فرش و انواع آن میل پیدا نمی کند. چون فطرت جنبه ی وحدت انسان است و می خواهد با وحدت عالم مأنوس باشد. حتماً عنایت دارید که جنبه ی وحدت هرکس؛ جنبه ی وجودی او است و همان «مَن» یا نفس ناطقه ی اوست. هرکس به هر اندازه که از غرایز خود عبور کرده باشد و به نفس ناطقه ی خود رسیده باشد، در عالَم وجود و بقاء وارد شده است، در حالی که غرایز به جنبه ی کثرت گرای انسان یعنی وَهمیه نظر دارند که جدای از جنبه ی وجودی اوست و عملاً او را گرفتار عدم می کنند. هر چقدر گرایش به کثرت در منظر انسان بیشتر شد عملاً او به عدم نزدیک تر شده است، در حالی که در عدم هیچ استقراری نیست.

خدا که اَحَد است، عین وجود است و وجودِ همه ی موجودات نیز از اوست. عالَم ماده که از نظر درجه ی وجودی در پایین ترین درجه قرار دارد و نسبت به وجود مطلق یا حضرت اَحد در نهایت بُعد است، در نهایت کثرت است. به قول علامه طباطبایی«رحمه الله علیه»؛ «عَدَمٌ مّا» است یعنی یک قدم بیشتر با عدمِ محض فاصله ندارد و به همین جهت در ذات خود عین حرکت و عدم استقرار است. پس هرچه به وحدت نزدیک شویم به اَحَد یعنی وجود مطلق که عین بقاء است، نزدیک شده ایم، و هر چه به کثرت نزدیک شویم به عدم که عین بی قراری و عدم استقرار است، نزدیک شده ایم و در حقیقت از این طریق بی عالَم شده ایم. نکته ی مهم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه