عبد صالح (باب الحوائج إلی الله حضرت قمربنی هاشم اباالفضل العبّاس) صفحه 158

صفحه 158

1- چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ج4، ص361.

2- چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ص367.

پس از آن که ساختمان کنونی مسجد را ساختیم، شخصی در عالم خواب مشاهده کرد که یک نفر دو برگ کاغذ به دستم داده و فرمود: یکی مال خودت باشد و دیگری را به استاد حسن رهبری بده که در ساخت این مسجد بسیار زحمت کشیده است. و این برگه ها ویزای کربلا است. اما بنده آن بزرگوار را نشناختیم؛ ولی همین قدر می دانم هر گامی که در راه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) برداشته می شود همواره مورد نظر آن حضرت است.(1)

چرا نمی روی عزای ما را برپا کنی؟

مرحوم مشهدی محمد(کبابی) فرزند مرحوم حجت الاسلام جناب آقای حاج شیخ حیدر سیفی که در مراسم تعزیه نقش داشتند و معروف در شهر عباسیه و شوشتر بودند. در یکی از سال ها صدایش طوری گرفت که ما در چند قدمی، صدایش را نمی شنیدیم. از شوشتر چند نفری آمدند تا ایشان را برای مراسم تعزیه دعوت کنند.

مرحوم مشهدی محمد گفت: امسال نمی توانم در جلسه شما شرکت کنم، چون صدا ندارم آنها گفتند: اشکالی ندارد و شما نقش آفرینی کنید صدا لازم نیست.

مرحوم پدرم گفت: مگر شمر بدون صدا ممکن است، شمر باید صدا داشته باشد تا بتواند از چشم مردم اشک بگیرد. شب با همان حال به خواب رفت. خودش برایمان تعریف کرد: که درعالم رویا مولا و آقایم حضرت قمربنی هاشم(علیه السلام) را دیدم، گفت: چرا نمی روی عزای ما را بر پا کنی؟ گفتم: آقا و مولایم، صدا ندارم، گفت: از این فنجان قهوه مقداری به خور و من از فنجانی که در دست مبارکشان بود خوردم و دست مبارکش را روی سینه ام گذاشت. صبح که برای نماز از خواب بیدار شدم گفتم: خدیجه برخیز برای نماز. خدیجه همسر ایشان است. که زنی پاکدامن حافظ و معلم قرآن بود که خدایش ایشان را رحمت کند مادرم گفت: تعجب کردم دیشب او اصلاً صدایش در نمی آمد حال با چه صدائی مرا بیدار کرد. گفت: خدیجه آقایم مرا شفا داد. و خدیجه می گوید: تا زمانی که زنده بود، درد سینه پیدا نکرد و صدایش گرفته نشد.(2)

روضه ابوالفضل العباس(علیه السلام)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه