عبد صالح (باب الحوائج إلی الله حضرت قمربنی هاشم اباالفضل العبّاس) صفحه 160

صفحه 160

1- چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ص493.

2- چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ص584.

در راه (عشق آباد) و (تازه شهر) که اوائل خاک روسیه است در کشتی هم سفر یک تاجر مسیحی شدم، مردی بود مؤدب و باوقار، نوکری مسلمان داشت، مرا مهمان خود کرد و پذیرایی مرا به نوکر مسلمان خود محوّل نمود، و خودش برای این که من به دستورات مذهبی پایبند بودم ، با من هم خوراک نمی شد.

چیزی از این مسافرت نگذشت که تاجر مسیحی سر قصه را باز کرد و گفت: من در شهر بلخ یا بخارا یک شریک مسلمان داشتم، و هر کدام از ما، در آمد و مصرفمان معین بود. ولی سر سال که حساب می کردیم سود او از منافع من بسیار بیشتر بود در صورتی که خرج روزانه او دو برابر مصرف من بود و چون با تجّار بسیاری آشنا و هم کیش بودم. اجناس ارزان تر می خریدم، از طرف دیگر، فروشم نیز بیشتر بود، با همه این امور هر ساله شریک مسلمانم درآمدش بیشتر بود.

تا اینکه یک سال بنا گذاردیم هر چه در همه سال او خرید و فروش می کند، من هم با او موافقت نمایم، هر وقت سفر می رود، مهمانی می دهد، و هر کار دیگر که انجام می دهد من عمل کنم. چندی بدین منوال گذشت، یک روز صبح دیدم در اطاق خویش مجلسی از دوستان ترتیب داده چای و سیگار تعارف ایشان می کند. یک نفر هم روی صندلی نشسته تعزیه می خواند، پرسیدم این چه کاری است؟ جریان روضه خوانی را بیان نمود.

من هم یکی از دوستان مسلمانم را دیدم و ده تومان به او دادم. گفتم: روزهای تاسوعا و عاشورا در تجارتخانه بیایند و مجلس روضه ترتیب بدهند، روضه خوان می آمد و منبر می رفت، من هم مشغول کار خود بودم، سر سال شد درآمد خود را حساب کردم، صد تومان از هر سال بیشتر سود کرده بودم. فهمیدم این اثر همان ده تومان من است. سال دیگر در دهه عاشورا صد تومان خرج کردم، سر سال هزار تومان منفعت کردم، و همچنین هر ساله هر قدر خرج تعزیه کردم ده برابر عوض می یافتم.(1)

باید به حضرت ابوالفضل مسلمان ها قسم بخوری

آقای فلسفی فرمودند: که بنده در اسفراین برای تبلیغ رفته بودم. پای منبر پیرمردی بسیار معنوی نشستم. اهل سبزوار گفتند: این شخص سرگذشتی دارد.

یک عدّه تُجّار مسیحی «درمیانه باد» اسفراین، تجارت مهم داشتند و این شخص واسطه بود که برای آن ها جنس تهیه کند، ازجمله پنبه، گندم و غیره و آن مسیحی ها هم با شوروی تجارت داشتند. از طرف دولت ایران به آن ها حکم اخراج این تجار مسیحی آمد. حساب کردند به پول قدیم بیست هزار تومان که حالا تقریباً بیست میلیون تومان می باشد اختلاف حساب پیدا کردند که تُجار گفتند: ما بیست میلیون تومان داده ایم و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه