عبد صالح (باب الحوائج إلی الله حضرت قمربنی هاشم اباالفضل العبّاس) صفحه 171

صفحه 171

1- [1] چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ج5، ص657.

روزی بعد از نماز مغربین در قسمت چهل چراغ ایوان طلایی صحن اباعبدالله الحسین(علیه السلام) با بعضی از دوستان نشسته بودیم، ناگهان صدای غوغای مردم بلند شد. ما هم به طرف آن جمع دویدیم. دیدیم چند نفر، شخصی را که مانند یک مرده است، می آورند، پشت سر آنان جمع زیادی از مردم بودند که مکرر می گفتند: اباالفضل العبّاس(علیه السلام) این شخص را سیلی زده است.

ما دیدیم که چهره او به طرف راست کج شده و آب دهان مدام از دهنش می آمد و هیچ حرفی نمی توانست بزند.

آنهایی که این شخص را برداشته بودند، شال او را از کمرش باز کردند و یک طرف به گردن و طرف دیگر شال را به ضریح امام حسین(علیه السلام) بستند و او را نزد ضریح خواباندند. پس از یک ساعت فقط توانست این جمله را بگوید: مرا نزد ضریح اباالفضل العباس(علیه السلام) برسانید.

مردم فوری او را به ضریح حضرت ابالفضل العبّاس(علیه السلام) انتقال دادند و در اینجا او را به ضریح بستند. لحظاتی بعد به هوش آمد و گفت: من نزد ضریح یک قسم دروغ خوردم، ناگهان یک سیلی محکم خوردم که چون ضربه خیلی سنگین بود تقریباً نیم متر از زمین به بالا پرت شدم و وارونه به زمین افتادم.

در این هنگام در یک حالت بیهوشی محض بودم که ناگهان صدایی آمد که من به حضرت عبّاس(علیه السلام) سفارش تو را کردم تا از لغزش تو بگذرد، همان موقع بود که این جمله را توانسته بودم بگویم که مرا نزد عبّاس برسانید. آری این اعجاز و کرامت دلیل اقتدار این دو برادر بزرگوار است.(1)

علامه امینی گم شده اش را پیدا می کند

روز جمعه 4/9/79 شمسی برای ختم مرحوم حجه الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر محمدهادی امینی نجفی فرزند ارشد علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی صاحب کتاب الغدیر)رضوان الله تعالی علیه( دعوت داشت پس از آن که مراسم ختم در رامجین ساوجبلاغ کرج پایان پذیرفت، نگارنده به اتفاق جناب آقای مهندس حاج رئوف حریری نجفی از رامجین به طرف تهران حرکت کردیم، جناب آقای مهندس حریری مطالب و نکته های جالبی از کربلای معلا و نجف اشرف نقل کرد، از جمله کرامتی از حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم)علیه السلام( برایم نقل کردند.

فرمود حضرت علامه امینی کتابی را دنبالش بود، خیلی می گردد پیدا نمی شود، تا اینکه یک شب به حضرت امیرالمؤ منین علی بن ابی طالب)علیهماالسلا(م متوسل می شود، همان شب حضرت را خواب می بیند و حضرت می فرماید: بروید کربلا از فرزندم کتاب را بگیرید. ایشان از نجف اشرف حرکت می کند به طرف کربلا، پس از آنکه به کربلا می رسد، تقریبا از صبح تا ظهر در حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین)علیه السلام( عرض اخلاص و توسل پیدا می کند از کتاب خبری نمی شود. به امید این که کسی کتاب را برای ایشان می آورد ولی خبری نمی شود.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه