- انگیزه مؤلّف 1
- بهترین ها و بدترین ها 5
- اجمالی از بیوگرافی حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) 9
- امّ البنین مادر حضرت عباس(علیه السلام) 11
- زیارتنا مه ی حضرت اباالفضل(علیه السلام) 14
- العبد الصالح 15
- عبودیّت مقام پیامبران و صالحین است 16
- معنای صالح وصلاح 18
- صالحین کیانند؟ 20
- نمونه هایی از تسلیم اولیای خدا در مقابل امر الهی 25
- بزرگ ترین مجاهد کربلا 28
- زبان حال لب تشنگان حرم 31
- سردار نافذ البصیره 32
- معنای نافذالبصیره در لغت 33
- مواسات و ایثار حضرت عباس(علیه السلام) 34
- فداکاری های حضرت اباالفضل(علیه السلام) 36
- شباهت حضرت عباس به پدر خود امیرالمؤمنین(علیهماالسلام) 37
- حضرت عباس(علیه السلام) به پیامبران اقتدا نمود 39
- ایثار حضرت اباالفضل(علیه السلام) 41
- مقام حضرت اباالفضل(علیه السلام) بعد از معصومین(علیهم السلام) 44
- بیعت و اطاعت از امام(علیه السلام) 46
- صداقت اباالفضل(علیه السلام) در بیعت با امام خود 47
- سفارش اسلام به رعایت عهد و پیمان 50
- اجابت وفرمان بر داری حضرت ابا الفضل از خدا و رسول و امام زمان خود علیهم السلام 53
- خیرخواهی ونصیحت و اخلاص حضرت ابا الفضل (علیه السلام) 54
- برادری و مواسات حضرت ابا الفضل (علیه السلام) 57
- صبر و اخلاص حضرت اباالفضل العباس(علیه السلام) 60
- شجاعت حضرت اباالفضل(علیه السلام) 64
- رحمت و رأفت حضرت اباالفضل(علیه السلام) 67
- استجابت دعا تحت قبّه ی حضرت ابا الفضل(علیه السلام) 68
- سخنان عجیبی از برخی از علمای اهل سنت 72
- اسباب محبّت خداوند 73
- مقام علمی حضرت ابا الفضل (علیه السلام) 78
- اباالفضل(علیه السلام) و بنی امیّه 81
- امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روزهای محاصره ی عثمان برای او آب فرستاد 84
- امیرالمؤمنین با لشگر معاویه مقابله ی به مثل نکرد 85
- امیرالمؤمنین(علبه السلام) به فرزندان خود دستور داد تا به قاتل او آب و غذا بدهند 85
- امام حسین(علیه السلام) هنگام برخورد با لشگر حرّ دستور داد به آنان آب بدهید 87
- رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم( به اسرای یهود بنی قریظه آب داد 87
- شهادت حضرت اباالفضل و جایگاه او بین شهدا علیهم السلام 90
- مثله کردن ابدان طاهره ی فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) 92
- بنی امیّه از جمیع حدود الهی تجاوز نمودند وقساوت را به نهایت رساندند 93
- سه روز اجساد پاک فرزندان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) روی زمین ماند 94
- بنی امیّه با بدن حضرت اباالفضل(علیه السلام) چه کردند؟ 95
- دفن اجساد شهدا بعد از سه روز 97
- سقّایی حضرت اباالفضل(علیه السلام) 99
- ماجرای بی آبی در کربلا 101
- خلاصه ای از نطرات بزرگان از علما درباره ی شهادت حضرت اباالفضل(علیه السلام) 103
- انگیزه ی فداکاری حضرت اباالفضل از برادر خود (علیهما السلام) 106
- کمتر از حضرت اباالفضل(علیه السلام) سخن به میان آمده 107
- مقام وزارت اباالفضل نسبت به امام حسین(علیهماالسلام) 109
- حوادث بعد از شهادت حضرت اباالفضل(علیه السلام) 110
- کیفر قاتلین فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) در کربلا 112
- اشعار عربی درباره ی شهادت حضرت اباالفضل(علیه السلام) 114
- المآثر الموروثه و المکتسبه و هو قوام مصحف الشهاده 118
- الاخاء والمواساه 120
- الیمین والشمال 121
- بکاء الامام 122
- من للخفرات الطاهره 123
- قسم دروغ به حضرت ابوالفضل(علیه السلام) و نتیجه آن 155
- بی اعتنایی به عاشورای حسینی 157
- این برگه ها برای کربلاست 157
- چرا نمی روی عزای ما را برپا کنی؟ 158
- روضه ابوالفضل العباس(علیه السلام) 158
- اگر شفا پیدا کردی باید شیعه شوی 159
- روضه خوانی تاجر مسیحی 159
- باید به حضرت ابوالفضل مسلمان ها قسم بخوری 160
- انتقام حضرت اباالفضل(علیه السلام) از صدّام 161
- جزای اهانت به عزاداری امام حسین(علیه السلام) 162
- روضه حضرت اباالفضل(علیه السلام) کار ساز است 164
- اعتراف پزشک ارمنی به کرامات اباالفضل(علیه السلام) 166
- این پرچم را گره بزن و حاجت بخواه 167
- از عبّاس علیه السلام سیلی خورد 169
- استهزاکننده ی ابالفضل(علیه السلام) به سزایش رسید 169
- من فرمانده هستم اباالفضل هم فرمانده بوده 169
- مجازات فوری دروغگو 170
- علامه امینی گم شده اش را پیدا می کند 171
- عظمت زائر کربلا 172
- تاریخچه مسجد مقدس جمکران 174
- حسن عرفان قسم خورد و مرد 179
- به مناسبت میلاد با سعادت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام 179
1- چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس(علیه السلام)، ج5، ص665.
خود به خود می گوید: بروم به حرم حضرت ابوالفضل العباس)علیه السلام( ، آن هم فرزند علی)علیه السلام( است. به حرم مطهر و باصفای حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم)علیه السلام( عازم می شود پس از عرض ارادت و زیارت در صحن آن بزرگوار می آید و درحال قدم زدن بوده است، اتفاقا به روضه خوانی که در کربلا معروف هم بوده برخورد می کند. او با علامه امینی احوال پرسی می کند .آن آقا روضه خوان به علامه امینی عرض می کند: چرا ناراحت هستید. می گوید: ما بین من و حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)مطلبی است، به آقای امینی عرض می کند: برویم منزل چای درست کنم میل کنید تا فرجی باشد. او را به اصرار به منزل می برد و او را در منزل هدایت به طرف کتابخانه ای می کند. و علامه امینی در کتابخانه می نشیند و آن سید بزرگوار می رود برای آقا امینی چای بیاورد اتفاقا آقای امینی مرحوم یک دفعه گمشده اش را در آن جا پیدا می کند. و سپس بلند بلند گریه می کند.
آقا سید می ترسد و می گوید: نباشد او را مار و عقرب زده باشد. آری این بود عنایات حضرت قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس(علیه السلام).(1)
عظمت زائر کربلا
مصنف کتاب «سرور المومنین» می نویسد:
برادر من، شیخ جعفر بیان کرد که یک بار همراه با یک سید از کربلا به نجف به قصد زیارت می رفتیم. در بین راه به یک منزل عالی شأن نظرم افتاد که دارای درخت های فراوان و سبز و باغ عظیم الشان بود.
من در فکرم افتادم که چندین بار از این راه آمده ام ولی منزل به این عظمت و زیبایی را ندیده ام. که دارای این چنین باغ و درخت هایی باشد. من در این فکر بودم و با سیدی که همسفرم بود مشغول صحبت بودم که شخصی بزرگوار و نورانی رو به روی ما آمد و گفت : این منزل مال ماست، لطفا امروز میهمان ما باشید.
ما همراه با آن بزرگ داخل منزل شدیم. آه آن چه خانه ای بود، نمونه جنت بود.
همه اسباب آسایش و استراحت آن جا فراهم بود. در این خانه چه نعمت هایی بودکه من قبل از این ندیده بودم و حتی گوشم نشنیده بود. سبحان الله! بالای درختان پرنده گان، نغمه سرایی می کردند، نهرها جاری بود، درخت ها با بار ثمرها سر افکن بودند. دماغم با بو ، معطر بود، داشتیم این عظیم الشان منزل را تماشا می کردیم که اتاقی در گوشه باغ بود که فهم ازتوصیفش قاصر است. در این اتاق مرد بزرگواری نشسته و از چهره اش عظمت عیان بود. سیمایش بسیار نورانی، هیبت و وقارش بی نظیر بود.
مرد که در آن اتاق مسند نشین بود به سیدی که همسفرم بود که من اصلا با او آشنایی نداشتم ولی به خاطر همسفر بودنش مایوس شده بودم، فرمود که این شیخ را که روضه خوان سید الشهداست به فلان اتاق ببرید و به او آب سرد و طعام خوش مزه ای بدهید و هر چیزی که احتیاج داشته باشد به او بدهید. سید مرا جایی برد و انواع و اقسام غذاها وجود داشت. من خوب سیراب شدم. بعد از صرف غذا، سید دم در برای خدا حافظی من آمد. وقتی که می خواست خداحافظی کند به ایشان گفتم : سید، سوگند به این شخصیت والامقام که آن جا مسندنشین است، به من بگو این اتاق کیست و نام این مکان چیست؟ ایشان در جواب فرمود: