عبد صالح (باب الحوائج إلی الله حضرت قمربنی هاشم اباالفضل العبّاس) صفحه 31

صفحه 31

نابود خواهد کرد» و چون آب ها ریخت و مردم او را محاصره نمودند، و راه را بر او بستند، و از اطراف مثل باران بر او تیر می بارید، و تیری به سینه و تیری به چشم او اصابت کرد، و ملعونی عمود آهنین بر سر او زد، او از اسب به زمین افتاد، و مردم با شمشیر او را قطعه قطعه کردند، و در تاریخ نیامده که احدی تا این حدّ برای دفاع از اطفال تشنه و برای اطاعت از امام خود، استقامت کرده باشد، و این در حالی بود که او مأذون به قتال نبود بلکه مأذون برای سقّایی بود، و گر نه برخورد او با دشمن به گونه ی دیگری می بود.(1)

یا ویلهم من غضب الجبّار

بقتلهم یدا رحیمٍ بارٍّ

زبان حال لب تشنگان حرم

در خیمه نیست جان عمو آب آب

رفتند از عطش همه طفلان زتاب، آب

ای آفتاب هاشمیان ماه فاطمه

رنگ رخم ببین شده چون ماهتاب، آب

من صبر می کنم علی اصغر ز دست رفت

تا او دوباره زنده شود کن شتاب، آب

گشتم به هر طرف که بر او آب آورم

دیدم نبود غیر سرشک رباب، آب

گر جای خود به خواب دهد اشک کودکان

در خواب هم زنند صدا آب آب، آب

نزد فرات، العطش ما رود به چرخ

فردا چه می دهد به پیمبر جواب، آب

گر آه ما به دامن دریا رسد دمی

گردد ز خجلت لب اطفال آب آب

این مشک خشک را که تو از من گرفته ای

آهسته گوید ای پسر بوتراب، آب آب

(نبود روا که تو باشی و آل مصطفی)

سوزند از عطش همه چون آفتاب، آب

گر افتدش زخیمه ی آل علی عبور

گردد زآتش دل اصغر کباب، آب

یوم الحساب گشت عیان تا که اهل نار

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه