- پیشگفتار 1
- اشاره 3
- 1- سیر کلی مباحث کتاب 3
- مقدمه 3
- 2- فضیلت معرفه الله و آثار آن 4
- بخش اول: اثبات آفریدگار و نیاز به معرفت فطری 9
- اشاره 9
- مرحله اول: اثبات آفریدگار از راه سیر آفاقی 10
- مرحله دوم: اثبات آفریدگار از راه سیر انفسی 14
- اشاره 18
- بخش دوم: معرفه الله و مراحل آن 18
- اشاره 21
- مرحله اول: معرفت فطری (تعریف خدا) 21
- فصل اول: موقف تعریف 23
- فصل دوم: حاصل تعریف (ویژگی های فطرت) 29
- فصل سوم: مکتب «توصیف» و «تعبیر» در اسما و صفات الهی 41
- فصل چهارم: الهیات «اثباتی»، «سلبی» و «فطری» 47
- اشاره 53
- مرحله دوم: راه های تذکر و یادآوری معرفت فطری 53
- فصل اول: انقطاع 55
- فصل دوم: آیات 57
- اشاره 57
- احتجاج در خداشناسی دینی و نقش آیات در آن 60
- فصل سوم: عبادت 71
- مرحله سوم: تسلیم و ایمان در خداشناسی دینی 75
- اشاره 75
- اشاره 79
- فصل اول: موانع و دواعی تسلیم 79
- 1- ارتباط اراده با دواعی و سائقه ها 79
- 2- ارتباط اراده و اخلاق با اعتقاد و عمل 81
- 3- موانع تسلیم در قرآن 82
- اشاره 89
- فصل دوم: حاصل تسلیم 89
- 1- معانی ایمان 90
- 2- ویژگی های روح ایمان 91
- 3- ایمان و قلب 92
- 4- ایمان و عمل 93
- 5- درجات ایمان 94
- روش استفاده از آیات و احادیث در خداشناسی فطری؛ و حقّانیّت فطرت 97
- اشاره 102
- معرفت عدل (معرفت عدل الهی) 102
- مقدمه 103
- فصل اول: مفهوم عدل خدا 107
- فصل دوم: حُسن و قُبح عقلی و ارتباط آن با عدل خدا 116
- فصل سوم: دلیل عدل خدا 123
- اشاره 126
- فصل چهارم: جبر و اختیار و ارتباط آن با عدل خدا 126
- اشاره 127
- نظریه جبر و نقد آن 127
- 1. نظریه جبر 127
- 2. دلایل نظریه جبر و نقد آن 130
- 3. جبر علّی و نقد آن 135
- فصل پنجم: نظریه ی تفویض و ارتباط آن با عدل خدا 140
- اشاره 140
- 1. معانی تفویض 140
- 2. دلایل نظریه ی تفویض و نقد آن 142
- 3. معنای قدریه 146
- فصل ششم: امر بین الأمرین و اثبات آن 149
- فصل هفتم: قضا و قدر و ارتباط آن با عدل خدا 155
- اشاره 155
- 1. ایمان و رضایت به قضا و قدر و آثار آن 156
- 2. نهی از تکلّف در قضا و قدر 160
- 3. مفهوم قضا و قدر 161
- 4. اقسام قدر و قضا 162
- اشاره 162
- 4/1. قدر و قضای تشریعی 163
- 4/2. قدر و قضای تکوینی و ارتباط آن با اختیار انسان 164
- فصل هشتم: بداء 167
- اشاره 167
- 1. مفهوم بداء 167
- 2. دلایل عقلی بداء 172
- 3. بداء و علم ازلی 173
- 4. آثار آموزه ی بداء 174
- 4/1. خداشناسی 174
- اشاره 174
- 4/2. پیامبرشناسی و امام شناسی 175
- 4/3. انسان شناسی 175
- 5. اسباب بداء 176
- اشاره 179
- فصل نهم: شرور و ارتباط آن با عدل خدا 179
- 1. مفهوم شرّ 180
- 2/1. شرور کیفری 183
- 2. حکمت شرور 183
- اشاره 183
- 2/2. شرور غیر کیفری 187
- 2/3. جمع بندی بحث 188
- 3. رویکرد کلام جدید به شرور و نقد آن 191
- اشاره 193
- فصل دهم: سعادت انسان و ارتباط آن با عدل خدا 193
- 1. مفهوم سعادت و شقاوت 194
- 2. ارتباط تقدیر سعادت با عدل خدا 200
- منابع (معرفت توحید) 204
- منابع (معرفت عدل الهی) 207
1- ابو هلال عسکری می گوید: فرق معرفت و علم آن است که معرفت اخصّ از علم است و به معنای علم به شخص چیزی است به طوری که از اشیای دیگر متمایز باشد. (الفروق اللغویه/ 62) طبق این بیان علم شامل شناخت کلی و شناخت شخصی می شود، اما معرفت در اصل فقط بر شناخت شخصی و مصداقی اطلاق می گردد. فیومی، معرفت را شناخت حسی می داند. شاید وجه آن این باشد که شناخت حسی، شناخت شخصی است نه شناخت کلی و در آن شخص چیزی ادراک می شود نه تصور کلی آن. (المصباح المنیر) فارس بن زکریا می گوید: «عرف» در اصل دو معنا داشته است؛ یکی «پشت سر هم آمدن دو چیز و دیگری «سکون و آرامش و طمأنینه». و کلماتی مانند «معرفت» و «عرفان» از «عرف» به معنای دوم مشتق شده است. (معجم مقاییس اللغه). بنابراین، معرفت و عرفان در لغت اصیل عرب به هر نوع علم و شناختی اطلاق نمی شده است، بلکه در مورد نوع خاصی از شناخت که همراه با آرامش روحی باشد، به کار می رفته است. شاید به همین جهت کلمه «عِرف»، به معنای صبر و «عَرف»، به معنای بوی خوش، استعمال می شود. (اساس البلاغه زمخشری و صحاح جوهری). معلوم است که آرامش روحی نسبت به چیزی، حداقل در درجات بالاتر، وقتی حاصل می شود که نسبت به شخص و مصداق آن چیز علمی حاصل می شود و تصورات کلی نسبت به چیزی، آرامش حقیقی را در انسان ایجاد نمی کند.
2- نهج البلاغه، حکمه 227، ص 508.
3- بحارالانوار 3/14.
4- همان مأخذ. روشن است که مراد از معرفت، همان معرفت قلبی است که در روایات اول تصریح شده است.
فصل سوم: مکتب «توصیف» و «تعبیر» در اسما و صفات الهی
قبل از ورود به اصل بحث، باید این حقیقت یادآوری شود که در مأثورات دینی، توصیف عقلی خداوند مورد نهی قرار گرفته است و حتی امکان توصیف ذات الهی و تصور صفات او نیز نفی شده و هرگونه صورت عقلی از خدا سلب گردیده است.(1)
أَللهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوْصَف.(2)
خدا بزرگتر از آن است که توصیف شود.
لا یَقْدِرُ الْعِبادُ عَلی صِفَتِه.(3)
انسانها قادر به توصیف خدا نیستند.
سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَنِ الصِّفات.(4)
خدا از توصیفات، منزه و متعالی است.
فلا تُدْرِکُ الْعُقُولُ وَ أَوْهامُها وَ لاَ الْفِکَرُ وَ خَطَراتُها و لاَ الْأَلْباب وَ أَذْهانُها صِفَتَه.(5)
عقلها و تصوراتش، فکرها و خطوراتش، خردها و ذهنهایش، صفت خداوند را درک نمی کنند.