براهین جهان شناختی از دیدگاه ابن سینا و آکویناس صفحه 152

صفحه 152

هرچیزی که حرکتش به وسیله خودش باشد نیز قابل تقسیم است و دارای اجزاء و خود قابل قسمت است. بنابراین می توان ثابت کرد که هیچ شیءای به خودی خود به حرکت درنمی آید. آن چه که فرض شده است خودبه خود به حرکت درمی آید، بی واسطه در حرکت است. بنابراین سکونِ یکی از اجزای آن، منجر به سکون کل می گردد و اگر یک جزء در حال سکون و جزء دیگر در حال حرکت باشد، دیگر عین کل نیست که بدون واسطه در حرکت باشد؛ بلکه جزئی از کل در حال حرکت و جزء دیگر آن در حال سکون است. هر شیءای که سکونش بستگی به سکون شیء دیگر داشته باشد، لازم می آید که حرکتش نیز منوط به حرکت دیگری باشد. و ضرورتاً نتیجه این است که آن چه حرکت می کند، به وسیله چیز دیگری حرکت می کند.(1)

با تحلیل این سه فرض چاره ای نیست جز این که بپذیریم هیچ چیزی نمی تواند خود را به حرکت آورد؛ زیرا حرکت اشیاء بلافاصله و منتسب به کل اشیاء نیست.

استدلال دوم مبتنی بر استقراء است؛ بدین صورت: هرچه بالعرض در حرکت است، به خودی خود در حرکت نیست؛ بلکه حرکت آن در واقع موقوف به حرکت شیء دیگر است. این مطلب، هم در مورد آن چه که حرکت شدید دارد، بدیهی است و هم در مورد آن چه که بالطبع حرکت می کند؛ نظیر حیوانات که به وسیله نفس خود در حرکتند و مبدأ حرکت را در خود دارند یا هر آن چه که بالطبع حرکت می کند؛ بدون آن که مبدأ حرکت را در خودش داشته باشد؛ مانند اجسام سنگین یا سبکی که توسط مکان منشأ خود حرکت می کنند.


1- (1) ر. ک: اتین ژیلسون، تومیسم، ص 101 و 102. به نقل از طبیعیات، ج 7، بخش 1، 242 الف 15-14.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه