- پیش درآمد 1
- سخن ناشر 1
- کدام راه ؟ 3
- انتخاب راه دین ، سفارش عقل است 4
- راه دین یا راه برتر 4
- انتخاب راه دین ، مطابق فطرت است 5
- دینِ فطری یعنی چه ؟ 6
- فطرت در قرآن 7
- غبارهای فطرت 8
- عوامل شکوفایی فطرت 10
- امتیازات دین 11
- کارایی دین 12
- مقدمه 12
- کار اوّل 13
- کار دوّم 14
- کار پنجم 15
- کار چهارم 15
- کار سوّم 15
- کار ششم 16
- 1 - عدم شناخت دین 16
- چرا برخی به دین توجّهی ندارند ؟ 16
- 2- اضافه شدن خرافات در دین 17
- مقدمه 18
- فقر 18
- 4- عمل برخی از متدیّنین 18
- 3- برداشت و تعبیر ناصحیح از دین 18
- تحلیل های غلط از دین 18
- ترس 20
- جهل 21
- نشانه های بهترین دین 22
- 1- عقلی و مستدل باشد . 23
- 4- امید آفرین و روحیه بخش باشد . 23
- 2- با فطرت و طبیعت انسان سازگار باشد . 23
- 3- تحریف نشده باشد . 23
- 5 - آینده نگر باشد . 24
- 6- جامع باشد . 24
- 7- بن بست نداشته باشد . 25
- 8 - عمل به آن آسان باشد . 25
- ضرورت شناخت دین 26
- معارف ثابت ادیان 26
- توحید 27
- معاد 27
- روزه 27
- نبوّت 27
- نماز 27
- حج 28
- جهاد 28
- زکات 28
- امر به معروف و نهی از منکر 28
- جهان بینی 29
- جهان بینی ، یعنی تفسیر کلّی از هستی 29
- هستی در جهان بینی الهی 30
- نقش جهان بینی 33
- جایگاه شناخت 33
- ابزار شناخت 34
- منابع شناخت 35
- موانع شناخت 37
- حقیقت و ابعاد توحید 38
- اصول دین 38
- اصل اوّل : توحید 38
- ریشه های ایمان به خدا 41
- مقدمه 41
- عقل 42
- فطرت 42
- راه های خداشناسی 44
- خداشناسی از راه نظم و هماهنگی 44
- هماهنگی در هستی 45
- هماهنگی درون و بیرون 46
- نشانه های خدا در طبیعت 46
- نشانه های خدا 46
- نشانه های خدا در وجود انسان 47
- نشانه های خدا در آفرینش حیوانات 47
- هماهنگی نظام تکوین و تشریع 50
- جبران کمبودها در آفرینش 52
- خداشناسی از راه فرض خلاف 53
- خداشناسی از راه مقایسه 54
- نشانه های یکتایی خدا 55
- اقسام توحید 56
- الگوی توحید 61
- آثار ایمان به خدا 62
- علل انحراف از توحید 62
- عوامل دلهره 64
- آثار بی ایمانی 65
- ویژگی های ایمان مقبول 68
- علل انحراف از خداشناسی 69
- شرک 71
- تنوّع شرک 72
- تاریخچه شرک 72
- نمونه های شرک 72
- آرم و نشانه شرک 73
- آثار شرک 74
- آمار مشرکان 74
- نشانه های شرک 77
- نشانه دلهای مشرک 78
- گناه نابخشودنی 79
- شرک زدایی مقدّم بر توحید 79
- نشانه های اخلاص 82
- توسّل 84
- توسّل حضرت آدم 85
- واسطه قراردادن پیامبر و اولیا 85
- دلیلی دیگر بر جواز توسّل 86
- توسّل به پیامبر و اهل بیت او 86
- نوشتن نام بر روی سنگ قبور 87
- گریه بر مردگان و شهدا 87
- سجده بر مُهر 89
- روضه خوانی و یادبود 89
- جشن ها 90
- بوسیدن ضریح 90
- احترام بقیع 91
- گنبد و بارگاه 92
- ذکر یا علیّ و یا حسین 92
- پی نوشتها 93
هاجر، برای یافتن آب ونجات کودک شیرخوار خود، هفت بار این مسیر را پیمود . خداوند می خواهد این خاطره همچنان در اذهان زنده بماند . لذا قرآن می فرماید : (انّ الصّفا و المروه من شعائر اللّه )(246) و در پایان این آیه می فرماید : (فانّ الله شاکر علیم ) خداوند سپاسگذار و داناست .
یعنی ای خانم ! ای هاجر ! اگر تو یک روزی به خاطر خدا مشکلات فراوانی را تحمّل کردی ، من هم نمی گذارم نام و خاطره ات ، فراموش شود . در حقیقت شکرگزاری خدا به این نحو است که نام و خاطره او را زنده نگه می دارد .
جشن ها
می گویند : برگزاری مراسم جشن و سرور به مناسبت میلاد پیامبرعلیهم السلام و دیگران شرک است ! و به شیعیان و سایر مسلمانان اعتراض می کنند که چرا برای میلاد پیامبر و امامان جشن می گیرید ؟ ! این عمل شما شرک است !
پاسخ آنها را قرآن می دهد . قرآن می فرماید : حضرت عیسی علیه السلام به خدا عرض کرد : (ربّنا انزل علینا مائدهً من السماء تکون لنا عیدا لاوّلنا و آخرنا)(247) خداوندا ! یک غذای آسمانی بر ما نازل فرما، تا عیدی برای تمامی ما باشد .
ما از آنان سؤ ال می کنیم : آیا تولّد یک پیامبر و امام ، به اندازه یک مائده آسمانی ارزش ندارد ؟ اگر مثلا دو تا گلابی از آسمان نازل شود، عید است ، امّا تولّد پیامبر به اندازه دو تا گلابی برای ما مایه جشن و سرور و شادمانی نیست ؟ چه قدر انسان باید کج سلیقه باشد ؟ !
بوسیدن ضریح
خدا رحمت کند علامه سیّد شرف الدّین جبل عاملی ، صاحب کتاب المراجعات را، ایشان یک بار به مکه مشرف می شوند . پادشاه عربستان هر ساله در ایّام حج ، یک میهمانی با شکوه با حضور علمای تمامی مذاهب برگزار می کرد . در آن سال ، ایشان هم به عنوان عالم بزرگ شیعی ، به آن مجلس دعوت می شود . علامه هنگامی که وارد مجلس می شود، قرآنی را به شاه عربستان هدیه می کند، شاه نیز قرآن را می گیرد و می بوسد .
علامه سید شرف الدین بلافاصله به او می گوید : تو
چرم پرست هستی و مشرکی ! پادشاه با تعجب می پرسد برای چه ؟ علامه جواب می دهد : برای اینکه جلد این قرآن را که چرم است بوسیدی ! پادشاه می گوید : من به خاطر چرم نبوسیدم ، کفش های من هم چرمی است ، ولی آن را نمی بوسم ! من چرمی را که جلد قرآن است می بوسم .