- مقدمه ناشر 1
- اشاره 3
- کیفیت صفات 3
- 1 - مذهب تأویل 3
- 2 - مذهب تفویض و توقف 4
- 3 - مذهب حمل به ظاهر 4
- استدلال قائلین به تأویل صفات 6
- اهتمام اهل بیت علیهم السلام در تنزیه باری تعالی 8
- منزلت عقل از دیدگاه قرآن و روایات 8
- توضیح 10
- اشاره 11
- ادلّه امامیه و معتزله بر نفی رؤیت 11
- الف) دلیل عقلی 11
- ب) دلیل نقلی قرآنی 12
- ج) دلیل نقلی روایی 13
- تصریح ائمه اهل بیت علیهم السلام به امکان رؤیت قلبی 15
- اعتراف برخی از علمای عامه 17
- دلیل اول 18
- بررسی ادله قائلین به رؤیت 18
- توضیح 18
- دلیل دوم 19
- پاسخ 19
- پاسخ 20
- دلیل سوم 20
- پاسخ 21
- پاسخ 21
- دلیل چهارم 21
- اشاره 23
- قرآن و نفی جسمیّت از خداوند 26
- 1 - میل عوام به تجسیم: زیرا بشر به جهت آن که به چشم خود عینک طبیعت و مادّیت را دارد، لذا می کوشد همه چیز را از دیدگاه مادّیت حل کند. 29
- 2 - خوف از افتادن در تعطیل: لکن این قول افراطگری است که می توان با قول به تنزیه، جلوی آن را سد کرد. 29
- عوامل پیدایش نظریه تجسیم 29
- تصریح علمای اهل سنّت به تجسیم ابن تیمیه 30
- اشاره 31
- ادوار قول به تجسیم 31
- دور اول: عصر یهود 32
- 1 - نعیم بن حماد (228 ه .ق) 36
- اشاره 36
- دور دوم: از زمان صحابه تا احمد بن حنبل 36
- 3 - وهب بن منبه (114 ه .ق) 37
- 5 - حماد بن سلمه (167 ه .ق) 37
- 4 - محمّد بن کرّام سجستانی (255 ه .ق) 37
- دور سوم : از ادوار تجسیم 41
- دور چهارم : از ادوار تجسیم 45
- دور پنجم : از ادوار تجسیم 46
- دور ششم : از ادوار تجسیم 47
- تبرئه رجال شیعه از قول به تجسیم 48
- آرای علمای شیعه در مسأله تجسیم 49
- تبرئه هشام بن حکم از قول به تجسیم 52
- توضیح 52
- مرحله اول: بررسی اصل نسبت 53
- مرحله دوم: بررسی کلام 57
- اشاره 57
- 1 - قرینه لفظی 59
- 2 - قرینه خارجی 59
- 3 - اختلاف در معنای جسم 60
- 4 - «جسم لا کالاجسام» عبارتی شایع 61
- بررسی روایات در مذمّت هشام 62
1- 169. مقالات الاسلامیین، ص 301.
2- 170. منهاج السنه، ج 2، ص 136.
3- 171. کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه فی العقیده، ج 5، ص 298.
و نیز می گوید: «از جمله آن افراد کسانی هستند که لفظ جسم را اطلاق و مقصود از آن را «قائم به نفس» یا «موجود» گرفته اند».(1)
شیخ الاسلام ابویحیی (926 ه .ق) نیز کلمه «جسم» را قائم به ذات در عالم تفسیر نموده است.(2)
4 - «جسم لا کالاجسام» عبارتی شایع
با مراجعه به کتاب های اهل سنّت پی می بریم که جمله «جسم لا کالاجسام» که به هشام نسبت داده شده، عبارتی شایع در بین علمای اهل سنّت است. اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
ابن تیمیه می گوید: «بسیاری از اهل اسلام درباره خالق معتقدند: او جسمی است که شبیه سایر اجسام نیست. و حنابله و تابعین آن ها بر این اعتقادند».(3)
ابن حزم می گوید: «کسی که می گوید: خداوند جسم است ولی نه مثل سایر اجسام در عقیده خطا نکرده است، ولی در اسم گذاری بر خدا به اشتباه رفته است؛ زیرا خداوند را به اسمی نامگذاری کرده که از او نرسیده است».(4)
و نیز می گوید: «هر کس بگوید: پروردگار او جسم است، اگر جاهل یا تأویل کننده باشد معذور است و بر او چیزی نیست...».(5)