(وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض) [3].
دلها را تکان داد، ومردم را به خودیت خودشان وبه فطرتشان باز گرداند.
این پیامبران، همه در کنار مستضعفان و محرومان جامعه بودند و استعباد و استبداد را محکوم می کردند، وبا فقرای مؤمنین همان روابط را داشتند که با اغنیای ایشان داشتند. و خلاصه زبانشان و دعوتشان و عملشان و ثروتشان همه از توحید و دواعی الهی ملهم بود، و زندگی موحدین را به همه درس می داد. در خوف و رجا و توکّل وعبادت ومحبّت؛ توحید در خوف، و توحید در توکل وعبادت ومحبت، اساس کارشان بود.
گفته نشود: چگونه دعوت انبیا به توحید، منطقی است با اینکه عقیده به نبوّت فرع عقیده به توحید است وبا گفته پیغمبران، اثبات وجود خدا و توحید او قابل توجیه نیست؟.
زیرا جواب داده می شود: دعوت انبیا دو بخش دارد. یک بخش آن مربوط به توحید وخدا شناسی واصل نبوّت عامّه وهمچنین دعوت به عناوین کلّی است، مثل راستی و امانت و عدالت و رحم و ترک ظلم و خیانت وغیر اینها از اموری که
عقل، حسن یا قبح آنها را درک می نماید. در این بخش، نقش انبیا تذکّر و استخراج فطریات وبه کار انداختن قوای عقلی و فکری بشر است. چنانکه امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
«فبعث فیهم رسله وواتر الیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته، ویذکروهم منسی نعمته، ویحتجوا علیهم بالتبلیغ، ویثیروا لهم دفائن العقول [4].
=«پس خدای تعالی پیغمبران خود را در بین آنان برانگیخت و ایشان را پی در پی می فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که جبلی آنان بود بطلبند وبه نعمت فراموش شده یادآوریشان کنند واز راه تبلیغ با ایشان گفتگو نمایند و عقل های پنهان شده را بیرون آورده به کار اندازند».
در این بخش، دعوت پیامبران متّکی بر عقل و فطرت است، واز کسی نمی خواهند که تعبّداً دعوت آنها را بپذیرد.
بخش دیگر دعوت انبیا، مربوط است به دعوت به رسالت خودشان روحیی که بر آنها نازل می شود، و تعیین مصادیق ظلم و خیانت و عدل و امانت و احکام و نظامات. در این بخش، طبعاً باید دعوت متوجّه کسانی باشد که به خدا وعالم غیب ایمان آورده باشند، ولذا در مسأله واجب بودن روزه می فرماید: (یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام...) [5] =«ای کسانی که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شد...» وهمچنین در موارد دیگر، که متجاوز از هشتاد مورد است.