منشور جاوید جلد 6 صفحه 44

صفحه 44

دیگر خشک سالی عجیبی مکه وحومه آن را فرا گرفت قریش حضور عموی پیامبر رسیدند و از او درخواست نمودندکه برای آنان رحمت بطلبد او برادر زاده خود را بیرون آورد که بسان خورشیدی بود که ابرهای سیاه از اطراف آن کنار رفته باشد، و او را روی دست گرفت وپشت او را بر دیوار کعبه قرار داد، در حالی که با انگشت خود به او اشاره می کرد، مناجات خود را آغاز نمود ودر آسمان لکه ابری وجود نداشت، ناگهان دعای او مستجاب شد از کنار وگوشه، ابرها گرد آمدند باران شدیدی منطقه را فرا گرفت، بیابانها و آبادیها از باران پر شد ابوطالب بعدها در قصیده ای که در مدح پیامبر سروده به این واقعه اشاره می کند وقصیده از قصائد معروف است که در کتابهای ادب وحدیث وتاریخ نقل شده است چنانکه می فرماید:

وابیض یستسقی الغمام بوجهه *** ثمال الیتامی عصمه للأرامل

«سفید روئی که با چهره نورانی او باران طلبیده می شود، پناهگاه یتیمان وسرپرست بیوه زنان است».(1)

وی این قصیده را موقعی که «بنی هاشم» همگی در شعب محصور بودند، سروده ودر آن ایمان روشن خود را به پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله وسلم) وآیین استوار او ابراز داشته است اگر در زندگی ابوطالب دلیل وگواهی بر ایمان او جز چنین «استسقائی» کافیبود که اهل تحقیق، ایمان و یکتاپرستی او را پیش از بعثت یک امر مسلّم بگیرند.

2_ زاهدی او را از تولّد فرزندش علی علیه السلام آگاه می سازد

یکی از افراد وارسته روزگار که به زهد وعبادت معروف بود، به ابوطالب گفت به من الهام شده است که به همین زودی از صلب تو فرزندی که ولی خدا می باشد،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه