- پیشگفتار 1
- مقدمه 3
- اشاره 3
- تفاوت اثبات صانع با معرفت الله 3
- سه فرض تحقّق اثبات صانع 5
- اثبات عقلی صانع یعنی چه؟ 6
- تنبّه به مصنوعیّت خودمان 8
- فصل اول: کشف مصنوعیّت در پرتو نور عقل 8
- بخش اول: اثبات عقلی صانع متعال 8
- کمالات ما نشانه ی نیاز ما 11
- غیریّت کمالات با ما 12
- غیریّت «من» با وجود 14
- تنبّه عقلی به نیاز ذاتی خودمان 15
- تنبّ عاقل به مصنوعیّت سایر موجودات 17
- نوریّ الذّات بودن کمالات 19
- قائم به خود نبودن کمالات ما 19
- نیاز کمالات به ماهیّت 20
- حدوث کمالات به سبب حدوث ماهیّت 23
- ضرورت وجود صانع 24
- فصل دوم: تلازم مصنوعیّت با وجود صانع مختار 24
- دلیل اوّل: حدوث کمالات 26
- غیریّت صانع با کمالات وجودی 26
- اشاره 26
- دلیل دوم: مختار نبودن کمالات 27
- دلیل سوم: وجود نقایص و کاستی ها 29
- فصل سوم: مباینت میان صانع و مصنوعات 32
- مقصود صحیح از تعبیر «صانع مختار» 32
- عدم شباهت صانع با مصنوعات 33
- معنای موجودیّت صانع 34
- اشاره 35
- تصوّرناپذیری صانع متعال 35
- مقدمه ی اوّل: ذهن توانایی ابداع ندارد 35
- مقدمه ی دوم: صورت سازی از روی مصنوعات 37
- عدم امکان سلب ذاتی در مقام تصوّر 39
- عدم امکان تصور موجود بی نیاز از روی مصنوعات 40
- حدود ذاتیِ کمالات وجودی 41
- حکایت تصوّرات ذهنی از مصنوعات نیازمند 44
- فصل چهارم : تنزیه صانع متعال 46
- معنای تنزیه و ضرورت عقلی آن 46
- تنزیه صانع از نقایص و کمالات مصنوعات 47
- اشکال ارتفاع نقیضین و پاسخ آن 48
- معنای تنزیهی اسناد کمالات به صانع متعال 49
- به کار بردن تعبیر ایجابی و سلبی برای صانع 50
- اشاره 51
- آیا اطلاق «موجود» و «وجود» بر صانع متعال صحیح است؟ 51
- یک معنای «موجود» و «وجود» 51
- معنای دیگر «موجود» 52
- معنای دیگر «موجود» 53
- عدم اطلاق «وجود» بر صانع متعال 55
- تنزیهی معنا کردن الفاظی که بر صانع اطلاق می شوند 55
- معنای تنزیهی صفات فعلِ صانع متعال 56
- فصل پنجم : خروج صانع متعال از حدّین (حدّ تعطیل و حدّ تشبیه) 61
- اشاره 61
- نفی تعطیل از صانع بدون کشف عقلانی از او 62
- اشکالات مطرح شده به تصدیق بدون معرفت (یاتصوّر) صانع متعال 63
- تصدیق غیر ذهنی از امور وجدانی 64
- انکار امور وجدانی بدون تصوّر آن ها 65
- شکّ وجدانی بدون نیاز به تصوّر 66
- آیا امر غیر قابل تصوّر، تصوّر می شود؟! 67
- تصدیق امور غیر معلوم و غیر قابل تصور 68
- فرض انکار صانع متعال 70
- فرض شک در وجود صانع متعال 72
- صانع غیر قابل تصوّر حقیقتاً تصوّر نمی شود 73
- معنای دقیق «اثبات» صانع 74
- تفاوت «اثبات» با ن«اعتقاد» 76
- خروج صانع از حدّ تشبیه 77
- وله عاقل در مورد خروج صانع از حدّ تعطیل و تشبیه 78
- توحید صانع: نفی تشبیه از او 81
- فصل ششم: توحید صانع متعال 81
- نفی تعدّد: یکی از لوازم توحید صانع 82
- انقسام ناپذیری: معنای دوم توحید 84
- اشاره 85
- اشکال ناسازگاری وحدت صانع با تنزیه او 85
- تفاوت میان «معنی» و «مفهوم» یک لفظ 86
- پی بردن از معنای لفظ به مفهوم آن 88
- اختلاف مفاهیم برخاسته از اختلاف معانی 89
- عدم امکان اطلق مفاهیم بر صانع متعال 90
- ضرورت تنزیه صانع و معنای دقیق آن 91
- ریشه ی تفاوت میان اطلاق تعابیر سلبی و ایجابی بر صانع 93
- تفاوت تنزیه صانع با اثبات صفات برای او 94
- پاسخ به اشکال ناسازگاری وحدت صانع با تنزیه او 95
- ناسازگاری وحدت صانع با اثبات صفات برای او 96
- اشکال تعدّد مفاهیم انتزاعی از مصداق واحد 97
- محدودیّت ذاتی صفات کمالیّه 99
- عدم صدق مفاهیم صفات کمالیّه بر صانع متعال 101
- توحید صانع: مرحله ای از اثبات او 102
- جنبه ی تنبیهی داشتن ادلّه ی نقلی در بحث اثبات صانع 104
- بخش دوم: شواهد نقلی اثبات صانع متعال 104
- تذکّر به اثبات صانع، خارج از ظرف تحقّق آن 105
- فصل اول: نشانه های مصنوعیّت در انسان و سایر اشیاء 106
- حدیث1: نشانه های مصنوعیّت در بدن انسان 106
- حدیث2: بیست و دو نشانه ی مصنوعیّت در جسم و روح انسان 110
- حدیث3: اگر مصنوع بودی، چگونه بودی؟! 124
- حدیث4: سه نشانه برای اثبات صانع 125
- فصل دوم: ضرورت اثبات صانع 127
- حدیث5: دو شاهد برای ضرورت وجود صانع 127
- حدیث6: شگفتی های عالم، دلیل بر اثبات صانع 128
- حدیث 7: جنبه ی عُلویّ و سُفلیّ انسان دو شاهد بر وجود صانع 130
- حدیث 8: مصنوعات، تنها راه اثبات صانع 131
- حدیث 9: دلالت شاهد بر غائب 132
- فصل سوم: تباین میان صانع و مصنوع 133
- حدیث 10: لزوم عدم شباهت صانع با مصنوعات 133
- حدیث 31: تحدید، لازمه ی توصیف 135
- اشاره 139
- حدیث32: اشتراک در لفظ و اختلاف در معنای صفات 139
- بررسی فرض اشتراک مفهومی بین صفات خالق و مخلوق 140
- حدیث 33: مفاهیم تنزیهی برخی از صفات صانع متعال 143
- حدیث 34: مالک غیر مملوک و عالم غیر متعلّم 144
- حدیث 35: معنای لطیف بودن صانع متعال 145
- حدیث 36: صانعِ «لا مِن شیء» و عالم بدون شبیه 147
- حدیث 37: نفی معنای مخلوقات از خالق 148
- حدیث 38: منع سخن گفتن درباره ی صانع متعال 149
- حدیث 39: اخراج صانع از دو جهت مذموم 151
- فصل ششم: خروج صانع متعال از حدّین (حدّ تعطیل و حدِّ تشبیه) 151
- حدیث 40: نفی تعطیل از صانع = اثبات او 153
- حدیث 41: ضرورت خروج صانع از حدّ تعطیل و تشبیه 155
- حدیث 42: نفی تشبیه، لازمه ی اثبات صانع 157
- حدیث 43: اطلاق «شیء» بر صانع متعال 158
- حدیث 45: مذهب اثبات بلاتشبیه 159
- حدیث 44: نسبت دادن «موجود» به صانع متعال 159
- فصل هفتم: توحید صانع متعال 163
- حدیث 46: دو وجه صحیح و دو وجه نادرست برای وحدت صانع 163
- حدیث 47: تفاوت وحدت صانع و مصنوع 168
- حدیث 48: واحد بودن صانع متعال در وحدانیّت 171
- حدیث 49: معنای اَحَد و توحید 171
- حدیث 51: تفسیر جمعی جملی توحید 172
- حدیث 50: توحید، تمییز صفات خلق از خالق 172
- حدیث 52: وحدت غیر عددی 173
- فهرست منابع 175
آن است و نه شرط انکار یا شکّ در آن.
آیا امر غیر قابل تصوّر، تصوّر می شود؟!
اما آیا لازمه ی این که چیزی را غیر قابل تصوّر بدانیم، این است که آن را تصوّر کنیم؟! به نظر می آید ادّعای تناقض آمیزی را مطرح کرده اند. توجه شود اگر واقعاً چیز غیرقابل تصوّری موجود باشد، باید چگونه باشد؟ آیا می توان فرض کرد چیزی قابل تصوّر نباشد، آن گاه تصور شود؟ روشن است که قابل تصوّر نبودن یعنی به هیچ وجه و در هیچ حالتی امکان تصور آن وجود ندارد. خوب، اگر چنین چیزی نباشد، علی القاعده نمی توان تصوّرش کرد و اگر بتوان چیزی را تصوّر کرد، قطعاً آن چیز غیر قابل تصوّر نیست. به هر حال قابل تصور نبودن با تصور شدن قابل جمع نیست. پس مدّعایی که برخی از فیلسوفان معاصر مطرح فرموده اند، در خودش تناقض است. نمی توان گفت شرط این که چیزی را تصور ناپذیر بدانیم، این است که آن را تصوّر کنیم. اتفاقاً درست عکس این مطلب صادق است؛ یعنی شرط لازم برای این که چیزی را تصوّر ناپذیر بدانیم این است که آن را تصوّر نکنیم، زیرا اگر تصوّرِ مطابق با واقعیّت از چیزی داشته باشیم، آن گاه چون بهترین دلیل بر امکان چیزی وقوع آن است، پس حتماً آن چیز قابل تصوّر بوده است که تصوّرش کرده ایم. اگر قابل تصوّر نبود که نمی توانستیم تصوّرش کنیم. (دقت شود)
اما چه مشکلی وجود دارد که فلاسفه چنین مدعایی را مطرح می کنند؟ در واقع ریشه ی این تناقض گویی چیست؟ به نظر می رسد منشأ اشکال، تئوری ایشان در باب علم است. عموم فلاسفه علم را مساوی با صورت ذهنی حاصل از شئ می دانند. البته فلاسفه ی صدرایی علم را به علم حصولی و حضوری تقسیم می کنند و صورت ذهنی شئ را بر علم حصولی تطبیق می کنند. بر اساس این تعریف اگر هیچ تصوری از یک شئ موجود نباشد، هیچ گونه علم حصولی به او تعلق نمی گیرد. در حقیقت معلوم بودن مساوی با تصوّر شدن می باشد. لازمه ی تصوّر ناپذیری یک شئ، مجهول مطلق بودنِ آن (به علم حصولی) می شود و بر عکس، اگر بتوانیم هر گونه خبری از شیئی بدهیم، از