نوجوان و توحید صفحه 12

صفحه 12

علی علیه السلام وارد مسجد شد. جمعیتِ درون مسجد به احترام آن حضرت از جا برخاستند. راه گشوده شد و امام به سوی منبر حرکت کرد. لحظاتی بعد سخنانش را آغاز کرد و به انتظار مردم که برای شنیدن گفته هایش آماده بودند، پایان داد. امام از توحید و خداشناسی سخن می گفت. سخنان او چون آبشاری از چشمه وحی سرازیر می شد و بر کویر دل های تشنه و جویای حقیقت فرو می ریخت و جان خسته شان را سیراب می کرد.

دِعلِب در میان جمعیت نشسته بود و به دقت به سخنان امام گوش می داد و از شیوایی و بلاغتی که در سخنان حضرت بود، لذت می برد. او که خود فردی سخنور بود، قدر و ارزش سخنان امام را بیش تر می دانست. دریافته بود که توحید در وجود علی علیه السلام ریشه دوانیده و در رفتار و گفتارش، نشانه های توحید دیده می شود. با این حال، او می خواست بداند علی علیه السلام چگونه به این مقام والا دست یافته و به این درجه از خداشناسی رسیده است. بنابراین، از جا برخاست و به گونه ای که صدایش به امام برسد، پرسید:

_ ای امیرمؤمنان، آیا پروردگار خود را دیده ای؟

_ من آن خدایی را که نبینم، پرستش نمی کنم.

_ ای امیرمؤمنان، خدا را چگونه دیده ای؟

_ وای بر تو ای دِعلِب، دیدگان با نگاه چشم، او را نبینند، ولی دل ها به حقیقت ایمان، او را درک می کنند.(1)

4. شناخت عقلی

عبداللّه دیصانی که وجود خدا را نمی پذیرفت، برای مناظره و ثابت کردن


1- 1 . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، دفتر نشر فرهنگ اهل البیت، ج 1، ص 98.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه