نوجوان و توحید صفحه 63

صفحه 63

فرمود: ای پدر! من برای خداوندی نماز می گزارم که از مردم به من نزدیک تر است،چنان که پروردگار می فرماید: ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم.

امام صادق علیه السلام از پاسخ فرزند، شادمان شد و او را در آغوش گرفت و فرمود: پدر و مادرم به فدای تو باد! ای کسی که اسرار الهی در درون قلبت به ویعه نهاده شده است. [آن گونه که من می خواستم پاسخ دادی و مرا خشنود کردی].(1) ابوحنیفه از پاسخ فرزند امام خجل شد. سر به زیر افکند و به سرعت از آنجا دور شد.

ک) حاضر و ناظر بودن

او مرد تنبل و بسیار تن پروری بود. صبح ها دیر از خواب بیدار می شد؛ هنگامی که آفتاب به وسط آسمان رسیده بود. او دیگر حوصله هیچ کاری را نداشت. به هر کاری که مشغول می شد، خیلی زود آن را رها می کرد. همه به او ایراد می گرفتند و می گفتند: ای جوان، تو می توانی کار کنی و لقمه ای نان به کف آوری و شکم زن و بچه ات را سیر کنی. چرا این همه سستی می کنی و نصیحت های دیگران را پشت گوش می اندازی. این کار پایان خوشی ندارد.

این پندها، هیچ یک به گوش این جوان فرو نمی رفت و به همین سبب، گرد و غبار فقر بر چهره اش نشسته بود تا جایی که زن و فرزندش شب ها گرسنه می خوابیدند و او بی خیال بود. گاهی همسایه ها دل سوزی می کردند و غذایی به در خانه اش می بردند و این گونه به او کمک می کردند، ولی این روش نمی توانست مشکل را حل کند و پشتوانه و


1- 1 . عبدالعلی العروسی الهویزی، تفسیر نورالثقلین، قم، اسماعیلیان، 1373، ج 5، ص 108.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه