نوجوان و توحید صفحه 73

صفحه 73

نگاه کودکانه و دوست داشتنی اش را به نگاه های دل نشین پدر دوخت. آن گاه دست در گردن پدر آویخت و به چهره اش بوسه ای زد و بر زانوی پدر نشست. پدر نیز او را در آغوش فشرد و دست نوازش بر سر و صورت زینب کشید. پدر از فرصت استفاده کرد و خواست بداند این دختر پنج ساله چه درجه ای از معرفت و خداشناسی را داراست. این آزمون تازگی نداشت. حسن و حسین نیز گاهی آزمایش می شدند و این بارنوبت دختر کوچکش، زینب بود. علی علیه السلام از دخترش زینب پرسید: بگو یک. زینب بی درنگ پاسخ داد: یک. علی علیه السلام فرمود: بگو دو. زینب سکوت کرد و چیزی نگفت. پدر دوباره خواسته اش را تکرار کرد. زینب گفت: پدر عزیزم، زبانی که به گفتن یک [خدای یکتا] حرکت کرده، چگونه کلمه دو را به زبان آورد؟

علی علیه السلام دخترش را به سینه اش چسبانید و او را بوسید و بر او آفرین گفت. آری از زینب که در دامن مادری چون زهرا علیهاالسلام و سایه پدری چون علی علیه السلام پرورش یافته بود، انتظاری جز این نبود؛ چرا که در دوران کودکی، توحید حقیقی شیره جانش شده بود. روز دیگر زینب علیه السلام از پدر پرسید: پدرجان آیا ما را دوست می داری؟ علی علیه السلام فرمود: آری، شما میوه دل من هستید. زینب عرض کرد: پدر عزیزم، دوستی برای خدا است و مهربانی برای ما.(1)

دلیل تمانع

در دوران امامت امام صادق علیه السلام ، باورها و اندیشه های گوناگونی مطرح شده بود. مردم نیز برای حل اشکال ها و شبهه هایی که در ذهنشان به وجود می آمد، به مجلس درس امام می رفتند و آزادانه، باورها و مسائل


1- 1 . ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1349، ح 3، ص 54.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه