نوجوان و توحید صفحه 87

صفحه 87

حکومت می کرد. گروهی از جوانان درستکار و آگاه، سرانجام به فساد این آیین و ظلم پادشاه پی بردند و چاره ای جز قیام ندیدند. آنها تصمیم گرفتند چنان چه در قیام خود موفق نشدند، از آن محیط آلوده مهاجرت کنند. آنان ندای توحید سر دادند و همه را به سوی آن فرا خواندند و از شرک و بت پرستی نهی و برای ثابت کردن توحید و نفی خدایان، دلیل روشنی ارائه کردند و گفتند: وجود نظام آفرینش دلیل بر این است که آسمان و زمین پروردگاری دارد و ما هم بخشی از این مجموعه هستیم. بنابراین، پروردگار ما نیز همان پروردگار آسمان و زمین است. دلیل دوم آنان این بود: کسانی که معبودهایی جز خدا انتخاب کرده اند، باید برای خود دلیل بیاورند.

این جوانان شجاع و خداپرست، تا آنجا که می توانستند کوشیدند تا زنگار شرک را از دل ها بزدایند و نهال توحید را در قلب ها، بنشانند، ولی غوغای بت پرستی و ستم و بیدادگری شاه ستمکار، نفس های مردان خدا را آن چنان در سینه ها حبس کرده بود که نغمه های توحید آنان در نطفه، خاموش شد.

ناچار برای نجات خویش تصمیم گرفتند آن شهر را ترک کنند. بنابراین، پس از مشورت با یکدیگر به غاری در اطراف شهر پناهنده شدند. آنان در آن غار به خواب فرو رفتند که 309 سال طول کشید.(1)

د) توحید در استعانت

دو زندانی، خوابی را که دیده بودند برای یکدیگر تعریف کردند. آنان در پی کسی بودند که خواب آن دو را تعبیر کند. چه کسی بهتر از یوسف


1- 1 . تفسیر نمونه، ج 12، ص 360.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه