نظامات دیگر
آنچه گفته شد، پیرامون نظامات به اصطلاح دموکراسی است که تقریباً بیشتر نظامات کنونی جهان مدّعی آن هستند امّا نظامات دیگر مثل نظامات کمونیستی و تک حزبی معایب و مفاسدشان بیش از اینها است.
در این نظامات، دیکتاتوری و بی اعتنائی به حقوق بشر و کرامت و حریت انسان به گونه بی سابقه ای جریان دارد و عده ای که گاه شماره آنها به ده در صد دیگران نمی رسد مالک الرقاب و مطلق العنان هستند. و به اسم حزب و ترقّی، بدترین تجاوزات را به حقوق دیگران معمول می دارند، و اگر در آنجاها اکثریت، اقلیت را ملزم به قبول تصمیمات خود می کنند در اینجاها اقلیت زورمند و سلطه گر و خون خوار بر اکثریت تحمیل شده و خود را قیم و مالک و صاحب اختیار اکثریت قرار داده است.
و خلاصه
دنیا در بین سلطه جویان این نظامها، بدترین حالات را می گذارند و دست رنج زحمتکشان و کشاورزان و کارگران، صرف تقویت تسلیحات پاسداری از این حکومتهای فاسد می شود و هزینه هائی که اگر به مصرف نیازمندیهای بشر می رسید امروز صدها میلیون انسان با رنج و درد گرسنگی و بیماریهای گوناگون و کمبودها و فشارهای طاقت فرسای تأمین معاش ابتدائی دست به گریبان نبودند.
به نظر می رسد که سخن گفتن از معایب و مفاسد این نظامها و مکتب ها توضیح واضح باشد، و اگر رسانه های گروهی و مطبوعات در اختیار انسانها، و افکار سالم بود، احدی به این نظامها گرایش پیدا نمی کرد و فریب زمامداران آنها را که هر روز در نقطه ای از جهان، مثل فلسطین و افغانستان و لهستان و اریتره و نقاط دیگر به وحشی ترین جنایات دست می زنند نمی خورد [1].
فقط در اینجا آنچه باید توضیح داده شود در باره آن دسته نظامات سوسیالیستی و دموکراسی است که می خواهند با حفظ دین و به قول خودشان عدم تعرّض به عقاید مذهبی و احترام از نظامات عبادی و اخلاقی و آزادی تبلیغ دین و رفتن به معابد، موجودیت داشته باشند و دین را در معابد و پرداختن به اخلاق فردی و عبادات، منحصر و محبوس سازند. و نزدیک به یک قرن است که استعمارگران کوشش می کنند آن را به مسلمانان نیز به قبولانند و آنان را که از این نظرها و آراء ضد اسلامی طرفداری می کنند روشنفکر و متعهد و متجدد و مترقی می خوانند.
در اینجا توضیح می دهیم اگر مقصود این است که
سوسیالیسم و دموکراسی و حاکمیت ملی، با دین معارضه ای ندارند و هر دو می توانند پا به پای یکدیگر به پیش بروند زیرا قلمرو سیادت و مداخله آنها با هم ارتباط ندارند قلمرو نظام هر گونه که باشد حکومت و سیاست و بازار و خیابان و اداره و کارخانه و قضاوت و قانون و اینگونه امور است؛ و قلمرو دین، کلیسا و معبد و اخلاق و نوع پروری و کارهای بشر دوستانه و نیایش و پرستش است. پاسخ می دهیم این بر حسب تفسیر نادرستی است که شما از دین می نمائید و این عین تخطّی و تجاوز به قلمرو دین است.
این تفسیر اگر با آنچه مسیحیان به آن معتقدند و آن را تعلیمات مسیح می دانند مطابق باشد با رسالات آسمانی از جمله رسالت مسیح و خصوصاً با رسالت اسلام که جهانی است و بیشتر احکام و تعلیمات آن مربوط به اموری است که شما آن را از قلمرو دین خارج می شمارید مخالف است و هر مسلمانی با قاطعیت آن را ردّ می کند.