هشام گفت در صورتی که خدا برای این بدن کوچک تو رئیس و مدبّر و صاحب اختیار قرار داده است که امور آنها مختل نشود و تحت انتظام باشد چگونه برای این عالم کبیر، رئیس و مدیر و مدبّری قرار نداده و امور آنها را مهمل گذارده است.
عمرو بن عبید از این بیانات لطیف و دقیق و شکل مباحثه که عقل سلیم هر کس به آن حکم می کند دانست که این منطق، منطق محکم تشیع و شاگردان مکتب حضرت امام جعفر صادق علیه السلام است. طرف بحث خود را که هشام بود شناخت و از او احترام لازم به عمل آورد [3].
پاورقی
[1] از اصحاب معروف حضرت صادق و حضرت کاظم علیهما السلام بوده است که وفاتش بر حسب نقل بعضی در سال199 هجری اتفاق افتاده و شرح حالش در کتابهای رجال مفصلاً ذکر شده است.
[2] از علمای مشهور اهل سنّت است که به سال144 هجری در گذشته است شرح حالش را در کتابهای رجال و تراجم مثل «تهذیب التهذیب» ابن حجر و «الجرح والتعدیل» رازی و «وفیات الاعیان» ابن خلکان ببینید.
[3] متن این بحث شیرین و منطقی را در کتاب علل الشرایع ب152 صفحه195 جلد1 ملاحظه فرمائید. این مباحثه را هشام در محضر امام جعفر صادق علیه السلام نقل کرد و جمعی از علمای بزرگ اصحاب آن حضرت مثل حمران بن أعین و مؤمن الطاق و هشام بن سالم نیز حضور داشتند، و مخفی نماند که احتجاجات ائمه: و اصحاب و شاگردان آن بزرگواران و علمای
عالیقدر مانند شیخ مفید پیرامون امامت بسیار است علاقمندان می توانند این احتجاجات را در بحار الانوار و سائر کتابهای مربوط به این موضوع مطالعه نمایند.
وجوب اطاعت امام
در وجوب اطاعت امام و ولی امر اختلافی بین مسلمین نیست و عقلاً و شرعاً وجوب آن ثابت است.
عقلاً برای اینکه همانطور که عقل لا مرکزی را تقبیح می نماید وبه لزوم زعامت و رهبری و مدیر حکم می نماید و بسیاری از امور مستحسن مثل امنیت و عدالت و نظم را متوقّف بر وجود زعیم و مسؤول تأمین آنها می داند اطاعت از مدیر و ولی امر را نیز واجب می داند والاّ اگر اطاعت آن لازم نباشد نقض غرض می شود و نتایج و فوائدی که از وجود مرکز و ولایت امور منظور است حاصل نخواهد شد و همانطور که مدیریت و وجود رهبر مقدّمه تأمین و تحقّق اموری است که عقل و عق: به ضرورت آنها حکم می نمایند اطاعت از اولی الامر نیز مقدمه تمام این مقاصد عالیه است لذا عقلاً هیچ شکی در وجوب این اطاعت نیست و عقلاً کسی را که از اطاعت مدیر و مدبّر صالح سرباز زند و تخلّف نماید توبیخ و سرزنش می نمایند و عمل او را غیر عقلائی می دانند. شرعاً نیز اوّلاً مسلّم است که بسیاری از مقاصد شرعی و اهداف اسلامی بدون اطاعت از ولّی امر محقّق نخواهد شد و از باب مقدمه واجب وبه اصطلاح «ما لا یتم الواجب الا به» واجب است هر چند این وجوب عقلی باشد امّا چون ذی المقدّمه شرعی است و در وجوب عقلی مقدمّه آن شرع دخالت دارد یعنی