امامت، ج 4، ص: 2 صفحه 121

صفحه 121

فلان شب الواح را برای شما می آورند.

آن شب پیامبر اکرم بیدار بود تا قافله آمدند درب را کوبیدند در حالی که میگفتند یا محمّد. فرمود آری فلان کس پسر فلان کس و فلان کس پسر فلانی و یا فلان کس پسر فلان کس کو آن کتابی که بارث از یوشع بن نون وصی موسی بن عمران بشما رسیده گفتند ما شهادت میدهیم باینکه خدائی جز خدای یکتا نیست (وحده لا شریک له) و اینکه محمّد پیامبر اوست بخدا قسم کسی اطلاع از این نداشته از وقتی در اختیار ما قرار گرفته تاکنون جز تو.

بصائر: مردی از حضرت باقر علیه السّلام نقل کرد که فرمود: مردی از اهل بلخ خدمت ایشان رسید فرمود خراسانی! فلان بیابان را میشناسی گفت آری فرمود میشناسی شکافی که در بیابان با چنین مشخصاتی هست گفت آری فرمود از همان شکاف دجال خروج میکند.

سپس مردی از یمن وارد شد باو فرمود فلان درّه را میشناسی گفت آری فرمود فلان درخت در درّه فلان با فلان خصوصیات گفت آری فرمود سنگ زیر آن درخت را دیده ای گفت آری فرمود آن همان سنگی است که الواح موسی در آن نگهداشته بود برای حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم.

بخش چهاردهم ائمه علیهم السّلام تمام لغات و زبانها را میدانند و با آن زبانها صحبت میکنند

عیون اخبار الرضا: هروی گفت: حضرت رضا علیه السّلام با مردم بزبان خود آنها صحبت میکرد بخدا قسم فصیح ترین و داناترین مردم بهر زبان و لغتی بود.

روزی عرضکردم یا ابن رسول اللَّه من تعجب میکنم از اطلاع شما از این زبانها با اختلاف

آنها فرمود ابا صلت من حجت خدا بر مردمم صحیح نیست خداوند کسی را حجت بر مردم قرار دهد با اینکه زبان آنها را نمی فهمد مگر فرمایش امیر- المؤمنین علیه السّلام را نشنیده ای که فرمود: بما فصل الخطاب داده مگر فصل الخطاب جز دانستن زبانها چیز دیگری است.

قرب الاسناد: علی بن ابی حمزه گفت: خدمت حضرت رضا بودم که سی نفر از غلامان حبشی وارد شدند که آنها را برای امام خریده بودند با یکی از آنها صحبت کرد غلام زیبائی در میان حبشیان بود ساعتی بزبان خودش با او صحبت کرد تا هر چه مایل بود گفت و یک درهم باو بخشید فرمود بدوستان هر-

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه