- شناسائی ائمه علیهم السّلام با نورانیت و مختصری از فضائل آنها 1
- جلدچهارم 1
- بخش اول جهات علوم ائمه و کتابهائی که در نزد آنها است و در دل و گوش آنها سروش میرسد 18
- ابواب علوم ائمه علیهم السّلام 18
- بخش دوم ائمه علیهم السّلام با فرشته صحبت میکنند و بآنها اطلاع میدهند و شبیه کدامیک از گذشتگانند و فرق بین آنها و پیامبران 49
- بخش سوم علوم ائمه علیهم السّلام در افزایش است و گر نه آنچه دارند تمام می شود و ارواح مقدسه آنها در شب جمعه بآسمان عروج میکند 59
- بخش چهارم ائمه علیهم السّلام علم غیب ندارند و معنی علم غیب 65
- بخش پنجم ائمه علیهم السّلام گنجینه علم خدا و حامل عرش اویند 72
- بخش ششم علم آسمان و زمین و بهشت و جهنم از آنها پوشیده نیست بر آنها ملکوت آسمانها و زمین عرضه شده و علم گذشته و آینده را دارند 73
- بخش هفتم ائمه علیهم السّلام عارف بحقیقت ایمان مردم و نفاق آنها هستند و نوشته ای دارند که اسم اهل بهشت و جهنم و شیعیان و دشمنانشان در آن هست و هر نوع خبری که کسی بدهد آنها را نسبت باطلاعی که دارند مشکوک نمیکند 78
- بخش هشتم خداوند استوانه ای بلند میکند امام در آن اعمال بندگان را می بیند 86
- بخش نهم از ائمه احوال شیعیان پوشیده نیست و هر نیازی که از علوم مردم داشته باشند در اختیار آنها است آنها میدانند دچار چه بلاها میشوند و بر آن صبر میکنند اگر از خدا بخواهند که جلو آن بلا را بگیرد میگیرد. علم بضمائر دارند و از بلاها و مرگها مطلعند و تمییز بین حق 88
- بخش دهم در اختیار ائمه علیهم السّلام نوشته هائیست که اسم پادشاهان روی زمین در آن ثبت است 100
- بخش یازدهم سرچشمه علم از خانه آنها است و آثار وحی در آن خانه ها است 101
- بخش دوازدهم علم تمام ملائکه و انبیاء در اختیار آنها است و بآنها هر چه بانبیاء عطا شده داده شده است و هر امامی تمام علوم پیش از خود را میداند و زمین بدون امام نیست 102
- بخش سیزدهم در نزد ائمه علیهم السّلام کتب انبیاء هست آنها را با اختلاف زبانهائی که دارند قرائت میکنند 114
- بخش چهاردهم ائمه علیهم السّلام تمام لغات و زبانها را میدانند و با آن زبانها صحبت میکنند 121
- بخش پانزدهم ائمه علیهم السّلام از انبیاء داناترند 124
- بخش شانزدهم آنچه از سلاح پیامبر و آثار آن جناب و آثار انبیاء که در نزد ائمه علیهم السّلام است 127
- بخش هفدهم وقتی چیزی در باره شخصی گفته شود و در او نباشد و در فرزند یا فرزند فرزندش باشد این همان مطلبی است که در باره او گفته شد 139
- چند بخش در باره سایر فضائل و مناقب و عظمت ائمه علیهم السّلام 144
- بخش اول بیان ثواب فضائل و ارتباط با آنها و مسرور نمودن و تماشای جمالشان 144
- بخش دوم ارزش گفتن شعر در باره این خانواده 146
- بخش سوم کیفر کسی که کتمان فضائل ائمه را نماید و یا در مجلسی بنشیند که بر آنها عیب بگیرند یا دیگری را بر آنها مقدم بدارد بدون تقیه و اجازه این عمل در هنگام ضرورت و تقیه 148
- بخش چهارم نهی از گرفتن فضائل ائمه از مخالفین 154
- بخش پنجم روایات جامع فضائل و مناقب ائمه علیهم السّلام 155
- بخش ششم برتری ائمه علیهم السّلام از انبیا و تمام مردم و پیمان گرفتن برای آنها از ملائکه و سایر مردم و پیامبران اولو العزم باین مرتبه نرسیدند مگر بواسطه محبت آنها 175
- بخش هفتم دعای انبیاء بواسطه توسل و شفاعت این خانواده مستجاب شده 220
- بخش هشتم فضیلت پیامبر و اهل بیتش بر ملائکه و شهادت ملائکه بولایت ایشان 232
- بخش نهم ملائکه خدمت ائمه میرسیدند و پای بر فرش ایشان میگذاشتند و آنها را میدیدند 245
حضرت صادق علیه السّلام رسیدم بمن فرمود: آیا محمّد و علی و فاطمه و حسن و حسین را خوب میشناسی؟ عرضکردم شناسائی واقعی آنها چگونه است فرمود: ای مفضل هر کس آنها را با کنه معرفت بشناسد مؤمن خواهد بود در
درجه اعلی.
عرضکردم آقا مرا آشنا بکنه معرفت ایشان بفرما فرمود: مفضل! آیا میدانی آنها اطلاع از آنچه خدا آفریده و بوجود آورده دارند و آنها کلمه تقوی و خازنان آسمانها و زمین ها و کوه ها و ریگستانها و دریاها هستند و میدانند در آسمان چقدر ستاره و فرشته است و وزن کوهها و مقدار آب دریاها و نهرها و چشمه ها و هر برگی که بیافتد آنها میدانند و هر دانه ای که در تاریکیهای زمین و هر تر و خشکی که در کتاب مبین است همه را میدانند و بآن اطلاع دارند.
عرضکردم آقا فهمیدم و اقرار نمودم و ایمان آوردم فرمود: آری مفضل آری ای برجسته و آری ای مسرور و شادمان آری ای پاک سرشت گوارا باد ترا بهشت و هر کسی ایمان بآن دارد.
بخش هفتم ائمه علیهم السّلام عارف بحقیقت ایمان مردم و نفاق آنها هستند و نوشته ای دارند که اسم اهل بهشت و جهنم و شیعیان و دشمنانشان در آن هست و هر نوع خبری که کسی بدهد آنها را نسبت باطلاعی که دارند مشکوک نمیکند
امالی ابن الشیخ: ابن نباته گفت: خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام نشسته بودم مردی وارد شد عرضکرد یا امیر المؤمنین من شما را دوست دارم در پنهانی همان طور که در آشکارا دوست میدارم.
امیر المؤمنین علیه السّلام با چوبی که در دست داشت بزمین ساعتی میزد آنگاه سر برداشت و گفت دروغ میگوئی بخدا قسم چهره ترا در میان چهره ها و اسمت را در میان اسمها نمی بینم اصبغ گفت: من از شنیدن این مطلب سخت