- حیوه القلوب 1
- وفات 2
- اشاره 8
- کتاب اول 8
- اشاره 8
- باب اول 8
- فصل اول در بیان علّت بعثت پیغمبران و معجزات ایشان است 8
- فصل دوم در بیان عدد انبیا و اصناف ایشان 11
- فصل سوم در بیان عصمت انبیا و ائمه علیهم السّلام 34
- در بیان فضایل و مناقب انبیا و اوصیا و مشترکات و مجملات احوال ایشان است در حال حیات و بعد از فوت ایشان 39
- فصل چهارم 39
- اشاره 54
- فصل اول در بیان فضیلت حضرت آدم و حوّا صلوات اللّه علیهما، و علت تسمیه ایشان، و ابتدای خلق ایشان و بعضی از احوال ایشان است 54
- باب دوم در بیان فضائل و تواریخ و قصص آدم و حوّا علیهما السّلام 54
- فصل دوم در خبر دادن جناب مقدس ایزدی ملائکه را از خلق آدم و امر کردن ایشان را به سجده او، و امتناع نمودن ابلیس لعین 73
- فصل سوم در بیان ترک اولی که از حضرت آدم و حوّا علیهما السّلام صادر شد و آنچه بعد از آن جاری شد تا فرود آمدن ایشان بر زمین 101
- فصل چهارم در بیان فرود آمدن حضرت آدم و حوّا علیهما السّلام به زمین و کیفیت آن و توبه ایشان، و سایر احوالی که بعد از فرود آمدن بود تا هنگام وفات ایشان 125
- فصل پنجم در بیان احوال اولاد آدم علیه السّلام و کیفیت بهم رسیدن نسل از ذریه آدم 153
- اشاره 153
- و امّا قصه شهادت هابیل علیه السّلام: 160
- فصل ششم در بیان وحی هائی که به آدم علیه السّلام نازل شد 173
- فصل هفتم در بیان وفات حضرت آدم علیه السّلام، و مدت عمر شریف آن حضرت و وصیت نمودن به حضرت شیث علیه السّلام، و احوال آن حضرت است 173
- باب سوم در بیان قصص حضرت ادریس علیه السّلام است 184
- باب چهارم در بیان قصص حضرت نوح علی نبیّنا و آله و علیه السلام و مشتمل بر دو فصل است 197
- فصل اول در بیان ولادت و وفات و مدت عمر و نامها و نقش نگین و احوال و اولاد و اخلاق پسندیده و بعضی از مجملات احوال آن حضرت است 197
- فصل دوم در بیان مبعوث شدن حضرت نوح علیه السّلام است بر قوم، و آنچه میان او و قوم او گذشت تا غرق شدن ایشان، و سایر احوال آن حضرت 204
- فصل اول در قصه هود علیه السّلام و قوم او عاد است 228
- باب پنجم 228
- اشاره 228
- فصل دوم در قصه شدید و شداد و ارم ذات العماد است 245
- باب ششم در بیان قصه های حضرت صالح علیه السّلام و ناقه آن حضرت، و قوم اوست 248
- باب هفتم 262
- اشاره 262
- فصل اول در بیان فضایل و مکارم اخلاق و نامهای جلیل و نقش نگین آن حضرت است 263
- فصل دوم در بیان قصه های آن حضرت علیه السّلام از هنگام ولادت تا شکستن بتها، و آنچه گذشت میان آن حضرت و ظالمان آن زمان خصوصا نمرود و آزر 275
- فصل سوم 301
- فصل چهارم در بیان مدت عمر شریف و کیفیت وفات و بعضی از نوادر احوال آن حضرت است 314
- فصل پنجم 319
- فصل ششم در بیان مأمور شدن ابراهیم علیه السّلام به ذبح فرزندش 338
- باب هشتم 348
- باب نهم در قصص ذو القرنین علیه السّلام است 368
- باب دهم در بیان قصه های حضرت یعقوب و حضرت یوسف علیهما السّلام 400
- باب یازدهم در بیان غرائب قصص ایّوب علیه السّلام 475
- باب دوازدهم در قصه های حضرت شعیب علیه السّلام 486
- باب سیزدهم در بیان قصص حضرت موسی و حضرت هارون علیهما السّلام است و در آن چند فصل است 492
- فصل اول در بیان نسب و فضایل و بعضی از احوال ایشان است 492
- فصل دوم در بیان ولادت موسی و هارون علیهما السّلام و سایر احوال ایشان است تا نبوت ایشان 497
گروه مؤمنان! مباشید مثل آنان که ایذا کردند موسی را، پس بری گردانید خدا او را از آنچه گفته اند، و بود نزد خدا روشناس و مقرّب» «1».
مؤلف گوید: در تفسیر این آیه وجوه بسیار گفته اند که در «بحار الانوار» «2» ذکر کرده ایم، و سیّد مرتضی رحمه اللّه بعد از آنکه این وجه را که در حدیث گذشت ذکر کرده است، رد کرده است و گفته است که: جایز نیست به حسب عقل که خدا هتک عورت پیغمبرش را بکند از برای اینکه او را منزّه گرداند نزد مردم
از عاهتی و بلائی، و خدا قادر بود که اظهار بیزاری آن حضرت از آن علت به وجه دیگر بکند که در ضمن آن فضیحتی نباشد و آنچه در این باب صحیح است.
و روایت شده است که: چون هارون فوت شد بنی اسرائیل متهم ساختند موسی علیه السّلام را که او هارون را کشته است، زیرا که میل ایشان بسوی هارون بیشتر بود، پس خدا اظهار برائت آن حضرت نمود به آنکه امر کرد ملائکه را که هارون را مرده آوردند و بر مجالس بنی اسرائیل گردانیدند و گفتند که خود مرده است و موسی بری است از کشتن او «3»، و این وجه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام منقول است.
و روایت دیگر آن است که: موسی علیه السّلام بر سر قبر هارون آمد و او را ندا کرد، هارون به امر خدا از قبر بیرون آمد و گفت که: موسی مرا نکشته است. و باز به قبر برگشت «4».
فصل دوم در بیان ولادت موسی و هارون علیهما السّلام و سایر احوال ایشان است تا نبوت ایشان
به سند موثق بلکه صحیح از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که: حضرت یوسف علیه السّلام چون هنگام وفات او شد جمع کرد آل یعقوب را، و ایشان در آن وقت هشتاد مرد بودند، و فرمود که: این قبطیان بر شما غالب خواهند شد و شما را به عذابهای شدید معذّب خواهند کرد، و نجات شما از دست ایشان نخواهد بود مگر به مردی از فرزندان لاوی پسر یعقوب که نام او موسی و پسر عمران خواهد بود، و جوان بلند قامت پیچیده موی گندمگون خواهد بود.
پس بنی اسرائیل بعضی فرزندان خود را عمران نام می کردند و عمران پسر خود را موسی نام
می کرد که آن باشد که یوسف خبر داده است «1».
و حضرت امام محمد باقر علیه السّلام فرمود: موسی علیه السّلام خروج نکرد تا آنکه پیش از او چهل کذّاب «2» از بنی اسرائیل بیرون آمدند که هر یک دعوی می کردند منم آن موسی بن عمران که یوسف خبر داده است، پس خبر رسید به فرعون که بنی اسرائیل وصف چنین کسی را می گویند که ذهاب ملک تو بدست او است و طلب می کنند او را.