- باب اول در بیان نسب شریف و خلقت با کرامت آن جناب و احوال والدین و اجداد عالی شأن آن حضرت است 1
- مقدمه 1
- باب دوم 1
- باب هفدهم 2
- باب نهم 2
- باب شانزدهم 2
- باب هفتم 2
- باب دهم 2
- باب هیجدهم در بیان معجزاتی است که در حیوانات ظاهر شد 2
- باب چهارم 2
- باب یازدهم 2
- باب سیزدهم 2
- باب پنجم 2
- باب ششم 2
- باب پانزدهم 2
- باب چهاردهم 2
- باب دوازدهم 2
- باب هشتم 2
- باب سوم در بیان تاریخ ولادت شریف حضرت سید البشر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم 2
- باب نوزدهم در بیان استجابت دعای آن حضرت است 2
- باب بیست و پنجم در بیان هجرت حبشه است 3
- باب بیست و سوم در بیان مبعوث گردیدن آن حضرت است به رسالت و مشقّتها که آن جناب کشید 3
- باب بیست و ششم در بیان دخول شعب ابی طالب است و بیرون آمدن از شعب و بیعت کردن انصار، 3
- باب بیست و چهارم در بیان کیفیت معراج پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم 3
- باب بیستم در بیان معجزاتی است که از آن حضرت ظاهر شد در کفایت شرّ دشمنان 3
- باب بیست و یکم در بیان معجزات آن حضرت است در مستولی شدن بر شیاطین و جنّیان، و ایمان آوردن بعضی از ایشان 3
- باب بیست و دوم در معجزات و خبر دادن از مغیّبات است 3
- فصل اول در بیان نسب آن حضرت است 4
- باب اول در بیان نسب شریف و خلقت با کرامت آن جناب و احوال والدین و اجداد عالی شأن آن حضرت است و در آن چند فصل است 4
- فصل دوم در بیان ابتداء حدوث نور شریف آن حضرت است 5
- فصل سوم در بیان احوال آباء عظام و اجداد کرام حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم 38
- فصل چهارم در بیان قصه اصحاب فیل است 42
- فصل پنجم در بیان حفر زمزم و قربانی کردن عبد اللّه و سایر احوال عبد المطّلب و اولاد آن حضرت است 52
- فصل ششم در بیان بعضی از احوال اهل مکه و سایر عرب است پیش از بعثت آن حضرت 82
- باب دوم در بیان بشاراتی است که از انبیاء و اوصیاء علیهم السّلام و غیر ایشان، برای بعثت و ولادت آن حضرت داده اند و احوال بعضی از مؤمنان که در زمان فترت بودند 84
- باب سوم در بیان تاریخ ولادت شریف حضرت سید البشر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بیان غرائب و معجزاتی است که در آن وقت به ظهور آمده 105
- باب چهارم در بیان احوال شریف آن حضرت است در ایام رضاع و نشو و نمو تا زمان بعثت، و معجزاتی که از آن حضرت در این احوال به ظهور آمده است 144
- باب پنجم در بیان فضایل حضرت خدیجه، و کیفیت مزاوجت قرین السعادت حضرت رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با اوست 188
- باب ششم در بیان اسامی سامیه و نقش خواتیم کریمه و دواب و اسلحه و غیر آنهاست از آنچه به آن حضرت منسوب بوده است و در آن چند فصل است 227
- فصل اول در ذکر نامهای نامی آن حضرت است 227
- فصل دوم در بیان معنی امّی است و بیان آنکه آن حضرت به همه خط و زبان و لغت عارف بودند 234
- فصل سوم در بیان خواتیم و اسلحه و اثواب و دواب و سایر اسباب آن حضرت است 236
- فصل چهارم در بیان معنی یتیم و ضال و عائل است 239
- باب هفتم در بیان خلقت با برکت و شمایل کثیره الفضائل آن حضرت است و بیان بعضی از اوصاف و معجزات بدن شریف آن جناب 241
- باب هشتم در بیان اخلاق حمیده و اطوار پسندیده و سیر و سنن آن حضرت است 251
- باب نهم در بیان قلیلی از مناقب و فضایل و خصایص آن حضرت است 289
- باب دهم در بیان وجوب اطاعت و محبت و ولایت و نهی از مخالفت آن حضرت است 318
- باب یازدهم در بیان وجوب تعظیم و توقیر و آداب معاشرت آن جناب است 320
- باب دوازدهم در بیان عصمت آن حضرت است از گناه و سهو و نسیان 331
- باب سیزدهم در بیان وفور علم آن حضرت و رسیدن آثار و کتب و علوم انبیاء به آن جناب است 332
- باب چهاردهم در بیان اعجاز قرآن مجید است 344
- باب پانزدهم در بیان آنکه نظیر معجزات جمیع پیغمبران از آن حضرت به ظهور آمده است 363
- باب شانزدهم در بیان معجزاتی است که متعلق است به اجرام سماویه و آثار علویه و آن چند نوع است 433
- باب هفدهم در بیان معجزه ای چند است که از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شد و آن بر چند وجه است 441
- باب هیجدهم در بیان معجزاتی است که در حیوانات ظاهر شد 467
- باب نوزدهم در بیان استجابت دعای آن حضرت است در زنده کردن مردگان و سخن گفتن با ایشان و شفای بیماران و غیر اینها، و آنچه از برکات و کرامات اعضای شریفه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به ظهور آمده و در آن چند فصل است 491
- باب بیستم در بیان معجزاتی است که از آن حضرت ظاهر شد در کفایت شرّ دشمنان 522
- باب بیست و یکم در بیان معجزات آن حضرت است در مستولی شدن بر شیاطین و جنّیان، و ایمان آوردن بعضی از ایشان و خبر دادن ایشان به نبوّت آن حضرت 539
- باب بیست و دوم در معجزات و خبر دادن از مغیّبات است، و این نوع معجزه آن حضرت از حدّ و احصاء بیرون است و بسیاری از آن در باب اعجاز قرآن گذشت و قلیلی نیز در اینجا مذکور می شود 553
- باب بیست و سوم در بیان مبعوث گردیدن آن حضرت است به رسالت و مشقّتها که آن جناب کشید از جفاکاران امّت و کیفیت نزول وحی بر آن حضرت 569
- باب بیست و چهارم در بیان کیفیت معراج پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم 594
- باب بیست و پنجم در بیان هجرت حبشه است 672
- باب بیست و ششم در بیان دخول شعب ابی طالب است و بیرون آمدن از شعب و بیعت کردن انصار، و موت ابو طالب و خدیجه علیهما السّلام و سایر احوال آن حضرت تا اراده هجرت کردن بسوی مدینه 682
مؤلف گوید: مشهور میان علمای شیعه آن است که سحر در انبیاء و ائمه علیهم السّلام تأثیر نمی کند و آزار آن حضرت به سبب آن سحر نبود بلکه حق تعالی از برای ظهور حقیّت آن حضرت سحر آن کافران را ظاهر نمود و این سوره ها را برای دفع سحر از دیگران فرستاد.
باب بیست و یکم در بیان معجزات آن حضرت است در مستولی شدن بر شیاطین و جنّیان، و ایمان آوردن بعضی از ایشان و خبر دادن ایشان به نبوّت آن حضرت
اول- شیخ طبرسی و دیگران از زهری روایت کرده اند که: چون ابو طالب دار فنا را وداع کرد بلا بر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم شدید شد و اهل مکه اتفاق بر ایذاء و اضرار آن حضرت نمودند، پس آن حضرت متوجه طائف شد
که شاید بعضی از ایشان ایمان بیاورند، چون به طائف رسید سه نفر ایشان را ملاقات نمود که هر سه برادر و رؤسای طائف بودند (عبد یالیل، مسعود و حبیب پسران عمرو) و اسلام را بر ایشان عرض نمود، یکی از ایشان گفت: من جامه های کعبه را دزدیده باشم اگر خدا تو را فرستاده باشد؛ دیگری گفت: خدا نمی توانست از تو بهتر کسی برای پیغمبری بفرستد؟؛ سومی گفت: و اللّه بعد از این با تو سخن نمی گویم زیرا اگر پیغمبر خدایی شأن تو از آن عظیمتر است که با تو سخن توان گفت و اگر بر خدا دروغ می گویی سزاوار نیست با تو سخن گفتن؛ و استهزاء نمودند به آن حضرت، چون قوم ایشان دیدند که سرکرده های ایشان با پیغمبر چنین سلوک کردند در دو طرف راه صف کشیدند و سنگ بر آن حضرت می انداختند تا پاهای مبارکش را مجروح کردند و خون از آن قدمهای عرش پیما جاری شد، پس به جانب باغی از باغهای ایشان آمد که در سایه درختی قرار گیرد، عتبه و شیبه را در آن باغ دید و از دیدن ایشان محزون گردید زیرا که شدت عداوتشان را با خدا و رسول می دانست، چون آن دو ملعون آن حضرت را دیدند غلامی داشتند که او را «عداس» می گفتند و نصرانی بود از اهل نینوا، انگوری به او دادند و از برای آن حضرت فرستادند، چون غلام به خدمت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسید حضرت از او پرسید: اهل کدام زمینی؟
گفت: اهل نینوا.
فرمود: از اهل شهر بنده شایسته یونس بن متی.