حجت به چه معناست؟ صفحه 17

صفحه 17

نَسَب ائمه اطهار(علیهم السلام)

نَسَب ائمه اطهار(علیهم السلام)

در این فصل از نقش و مسئولیت ائمه(علیهم السلام) و ویژگیهای آن ها، به تفصیل سخن رفت. ملاک امامت شایستگی است که موجب نصب توسط خداوند می شود، به آن شیوه ای که در قرآن از امامت ابراهیم(علیه السلام) گفت و گو شده است; ابراهیم با ویژگی ها و قابلیت های خاصّ و پس از آزمایش های گوناگون مانند به آتش افتادن و مأمور شدن به ذبح و سر بریدن فرزندش «اسماعیل»، خطاب: (...اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً)( [1] ) «من تو را پیشوای مردم قرار دادم». را دریافت می کند و به مقام والای امامت راه می یابد. ابراهیم(علیه السلام) به تعبیر قرآن: (...لَحَلیمٌ اَوّاهٌ مُنیبٌ)( [2] ) «زیرا ابراهیم، بردبار ونرمدل وبازگشت کننده ]به سوی خدا [بود» است. او از حلم و وسعت وجودی برخوردار است و انسان ها را از خود می داند و نسبت به آن ها رؤوف می باشد و او منیب است، یعنی دائم به سوی حق و سرچشمه رحمت انابه می کند و بازگشت دارد. این سه خصوصیت، ابراهیم(علیه السلام) را وادار می کند تا آینده را با برپایی پایه های بیت توحید تضمین نماید. و برای هدایت و رهبری نسل های بعد دست به دعا بردارد و از خدا بخواهد، امامت را در نسل او قرار دهد، تا افتخار هدایت و شکستن طاغوت و بت در خاندان او باقی بماند. خداوند دعای ابراهیم را که خلیل و دوست او است، تنها در بین نسلی از او که بر دینش استوار ماند و لحظه ای به ظلمت شرک و بت پرستی تمایل پیدا نکرد، اجابت می کند. آن گاه که ابراهیم پایه های بیت را بالا می بَرَد، از خداوند می خواهد عملش را قبول کند. وچون خواهان تداوم این عمل وماندگاری بیت و آیین توحید و زدودن ظلمت شرک وبت پرستی است، برای برانگیختن آخرین و بزرگترین پیامبر، دعا می کند، همان پیامبری که آیات خدا را بر مردم تلاوت می کند وباتعلیم کتاب و حکمت آنها را تزکیه می کند. او دست به دعا برمی دارد: (رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ)( [3] ). «پروردگارا! در میان آنان، فرستاده ای ازخودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند; زیرا که تو خود، شکست ناپذیر و حکیم هستی». از این رو رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: «انا دعوة ابی ابراهیم»( [4] ) «من خواسته پدرم ابراهیم هستم». ابراهیم در آغاز حرکتش کسی را می خواهد که پیام رسان اهداف او در نسل های آینده باشد و بر جلوه های مختلف بت پرستی هجوم بَرَد و لحظه ای آرام نگیرد. ابراهیم می خواهد: (وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِی الاْخِرینَ)( [5] ). «برای من در میان امّت های آینده، زبان صادقی قرار ده، ]تا اهداف من را صادقانه بیان کند و بر آن ها پایدار و استوار باشد[». روایات، علی(علیه السلام) را لسانِ صدق ابراهیم می داند( [6] ). ابراهیم بت شکن با شکستن بت ها مسیر تاریخ را رقم می زند و جلوداران قافله نور را تعیین می کند. او در دل کویر و زمین لم یزرع، شجره نبوت را آبیاری می کند تا ثمرات آن عطش انسان ها را فرو نشاند. کلام علی(علیه السلام) در خطبه (144) نهج البلاغه خبر از خواسته ابراهیم دارد. ائمه(علیهم السلام) از قریش و غرس شده در خاندان هاشم هستند. امامت امری است که برای دیگران صلاح نیست. زیرا دیگران تحمّل آن را ندارند و شایسته چنین مقامی نیستند. اولی الامر و والیان امر نمی توانند غیر از بنی هاشم باشند. امامت و بنی هاشم لازم و ملزوم همدیگرند و از هم انفکاک ناپذیرند. نه امامت در غیر بنی هاشم در جایگاه خویش است، و نه غیر بنی هاشم، صلاحیت تصدی ولایت را دارند. «ان الأئمة من قریش غُرسوا فی هذا البطنِ منْ هاشم، لاتصلحُ علی سواهم، ولاتصلحُ الولاةُ من غیرهم». «هر آینه، پیشوایان از قریش هستند، نهال پیشوایی را در خاندان هاشم کِشته اند. پیشوایی غیر ایشان را سزاوار نیست و ولایت و امامت را کسی جز ایشان شایسته نباشد.» از این رو حضرت(علیه السلام) در صدر همین خطبه، کسانی را که اعتقاد دارند غیر بنی هاشم راسخ در علم هستند، توبیخ می کند و آن ها را کاذب و ستم کار بر اهل بیت(علیهم السلام)، می شمارد و توضیح می دهد: «خداوند ما را رفعت داده و دشمنان ما را پست شمرده و به ما آنچه را که شایسته بوده، عطا نموده و دیگران را که قابلیت نعمت ولایت را نداشته اند، محروم کرده است. او ما را داخل در عنایت خاصّ خود نموده و دیگران را از این حوزه خارج نموده است». در این جا حضرت(علیه السلام) تأکید دارد آنچه از مقام والای امامت و ولایت به ما رسیده، از جانب حق تعالی بوده و از الطاف خاص خداوند است. حضرت بار دیگر بر رسالتِ شان تأکید دارد: «هدایت به وسیله ما به خلق عطا می شود و کسانی که طالب هدایت و روشنی و بینایی هستند، ما را واسطه قرار دهند، زیرا تنها امام است که با مقام عصمت، توانایی هدایت کردن و بصیرت دادن را دارد». «بنا یستعطی الهدی، ویستجلی العمی» «راه هدایت به پایمردی ما طلب شود، و کوری و گمراهی به ما از میان برود». بخش سوم خطبه در وصف کسانی است که به دنیا روی آوردند، و از آخرت چهره برتافتند، و طالب هدایت نبودند، و در ظلمت ماندند. آن ها می بایست به دعوت رسول لبیک گویند، و آن را اجابت کنند، و امام را به عنوان ولی ـ نه وکیل ـ برگزینند. علی(علیه السلام)می فرماید: «رُفع لهم عَلَم الجنّة و النار فصرفوا عن الجنّة وجوههم واقبلوا الی النار باعمالهم، دعاهم ربّهم فنفروا و ولّوا، ودعاهم الشیطان فاستجابوا و اقبلوا». «برای جامعه انسانی دو عَلَمِ خیر و شر، بهشت و جهنم، و هدایت و ضلالت توسط حجت های الهی برپا شد، که انسان ها با بصیرت یکی را انتخاب کنند. این رسول بود که با برپایی این دو عَلَم و راه، آدم ها را وادار به انتخاب کرد، هرچند امت رسول به سرنوشت امت موسی و قوم بنی اسرائیل دچار شد، و از هدایت و خیر و بهشت روی برگردانید و به گمراهی و سوختن روی آورد. خداوند آن ها را خواند، ولی آن ها نفرت نشان دادند و پشت کردند; شیطان آن ها را خواند و آن ها اجابت کردند و به او روی آوردند». بارالها! ما را اهل بصیرت گردان و در کنار شناخت راه، به ما عشق وافر و ایمان عطا فرما، تا ولایت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را گردن نهیم و از سیطره ولایت شیطان رهائی یابیم! خدایا! ما را از کسانی قرار ده که به سوی بیت رسول هجرت کنیم و با رسول همراه شویم، تا در انتهای راه، آه حسرت نکشیم و نگوییم: یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلا (ای کاش با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) راهی برگزیده بودم) و یا لیتنی اتّخذت الی الرسول سبیلا (و ای کاش راهی به سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در پیش گرفته بودم)

پاورقی [1] ـ بقره، 124. [2] ـ هود، 75. [3] ـ بقره، 129. [4] ـ تفسیر قمی، مجمع البیان و کشاف در ذیل آیه. [5] ـ شعرا، 84. [6] ـ تفسیر قمی، ج 2، ص 124; کتاب تأویل الآیات الباهرة، ج 1، ص 388.

حجّت های بعد از رسول از چه تباری هستند؟

حجّت های بعد از رسول از چه تباری هستند؟

در این فصل از نقش و مسئولیت ائمه(علیهم السلام) و ویژگیهای آن ها، به تفصیل سخن رفت. ملاک امامت شایستگی است که موجب نصب توسط خداوند می شود، به آن شیوه ای که در قرآن از امامت ابراهیم(علیه السلام) گفت و گو شده است; ابراهیم با ویژگی ها و قابلیت های خاصّ و پس از آزمایش های گوناگون مانند به آتش افتادن و مأمور شدن به ذبح و سر بریدن فرزندش «اسماعیل»، خطاب: (...اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً)( [1] ) «من تو را پیشوای مردم قرار دادم». را دریافت می کند و به مقام والای امامت راه می یابد. ابراهیم(علیه السلام) به تعبیر قرآن: (...لَحَلیمٌ اَوّاهٌ مُنیبٌ)( [2] ) «زیرا ابراهیم، بردبار ونرمدل وبازگشت کننده ]به سوی خدا [بود» است. او از حلم و وسعت وجودی برخوردار است و انسان ها را از خود می داند و نسبت به آن ها رؤوف می باشد و او منیب است، یعنی دائم به سوی حق و سرچشمه رحمت انابه می کند و بازگشت دارد. این سه خصوصیت، ابراهیم(علیه السلام) را وادار می کند تا آینده را با برپایی پایه های بیت توحید تضمین نماید. و برای هدایت و رهبری نسل های بعد دست به دعا بردارد و از خدا بخواهد، امامت را در نسل او قرار دهد، تا افتخار هدایت و شکستن طاغوت و بت در خاندان او باقی بماند. خداوند دعای ابراهیم را که خلیل و دوست او است، تنها در بین نسلی از او که بر دینش استوار ماند و لحظه ای به ظلمت شرک و بت پرستی تمایل پیدا نکرد، اجابت می کند. آن گاه که ابراهیم پایه های بیت را بالا می بَرَد، از خداوند می خواهد عملش را قبول کند. وچون خواهان تداوم این عمل وماندگاری بیت و آیین توحید و زدودن ظلمت شرک وبت پرستی است، برای برانگیختن آخرین و بزرگترین پیامبر، دعا می کند، همان پیامبری که آیات خدا را بر مردم تلاوت می کند وباتعلیم کتاب و حکمت آنها را تزکیه می کند. او دست به دعا برمی دارد: (رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ)( [3] ). «پروردگارا! در میان آنان، فرستاده ای ازخودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند; زیرا که تو خود، شکست ناپذیر و حکیم هستی». از این رو رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) می فرماید: «انا دعوة ابی ابراهیم»( [4] ) «من خواسته پدرم ابراهیم هستم». ابراهیم در آغاز حرکتش کسی را می خواهد که پیام رسان اهداف او در نسل های آینده باشد و بر جلوه های مختلف بت پرستی هجوم بَرَد و لحظه ای آرام نگیرد. ابراهیم می خواهد: (وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِی الاْخِرینَ)( [5] ). «برای من در میان امّت های آینده، زبان صادقی قرار ده، ]تا اهداف من را صادقانه بیان کند و بر آن ها پایدار و استوار باشد[». روایات، علی(علیه السلام) را لسانِ صدق ابراهیم می داند( [6] ). ابراهیم بت شکن با شکستن بت ها مسیر تاریخ را رقم می زند و جلوداران قافله نور را تعیین می کند. او در دل کویر و زمین لم یزرع، شجره نبوت را آبیاری می کند تا ثمرات آن عطش انسان ها را فرو نشاند. کلام علی(علیه السلام) در خطبه (144) نهج البلاغه خبر از خواسته ابراهیم دارد. ائمه(علیهم السلام) از قریش و غرس شده در خاندان هاشم هستند. امامت امری است که برای دیگران صلاح نیست. زیرا دیگران تحمّل آن را ندارند و شایسته چنین مقامی نیستند. اولی الامر و والیان امر نمی توانند غیر از بنی هاشم باشند. امامت و بنی هاشم لازم و ملزوم همدیگرند و از هم انفکاک ناپذیرند. نه امامت در غیر بنی هاشم در جایگاه خویش است، و نه غیر بنی هاشم، صلاحیت تصدی ولایت را دارند. «ان الأئمة من قریش غُرسوا فی هذا البطنِ منْ هاشم، لاتصلحُ علی سواهم، ولاتصلحُ الولاةُ من غیرهم». «هر آینه، پیشوایان از قریش هستند، نهال پیشوایی را در خاندان هاشم کِشته اند. پیشوایی غیر ایشان را سزاوار نیست و ولایت و امامت را کسی جز ایشان شایسته نباشد.» از این رو حضرت(علیه السلام) در صدر همین خطبه، کسانی را که اعتقاد دارند غیر بنی هاشم راسخ در علم هستند، توبیخ می کند و آن ها را کاذب و ستم کار بر اهل بیت(علیهم السلام)، می شمارد و توضیح می دهد: «خداوند ما را رفعت داده و دشمنان ما را پست شمرده و به ما آنچه را که شایسته بوده، عطا نموده و دیگران را که قابلیت نعمت ولایت را نداشته اند، محروم کرده است. او ما را داخل در عنایت خاصّ خود نموده و دیگران را از این حوزه خارج نموده است». در این جا حضرت(علیه السلام) تأکید دارد آنچه از مقام والای امامت و ولایت به ما رسیده، از جانب حق تعالی بوده و از الطاف خاص خداوند است. حضرت بار دیگر بر رسالتِ شان تأکید دارد: «هدایت به وسیله ما به خلق عطا می شود و کسانی که طالب هدایت و روشنی و بینایی هستند، ما را واسطه قرار دهند، زیرا تنها امام است که با مقام عصمت، توانایی هدایت کردن و بصیرت دادن را دارد». «بنا یستعطی الهدی، ویستجلی العمی» «راه هدایت به پایمردی ما طلب شود، و کوری و گمراهی به ما از میان برود». بخش سوم خطبه در وصف کسانی است که به دنیا روی آوردند، و از آخرت چهره برتافتند، و طالب هدایت نبودند، و در ظلمت ماندند. آن ها می بایست به دعوت رسول لبیک گویند، و آن را اجابت کنند، و امام را به عنوان ولی ـ نه وکیل ـ برگزینند. علی(علیه السلام)می فرماید: «رُفع لهم عَلَم الجنّة و النار فصرفوا عن الجنّة وجوههم واقبلوا الی النار باعمالهم، دعاهم ربّهم فنفروا و ولّوا، ودعاهم الشیطان فاستجابوا و اقبلوا». «برای جامعه انسانی دو عَلَمِ خیر و شر، بهشت و جهنم، و هدایت و ضلالت توسط حجت های الهی برپا شد، که انسان ها با بصیرت یکی را انتخاب کنند. این رسول بود که با برپایی این دو عَلَم و راه، آدم ها را وادار به انتخاب کرد، هرچند امت رسول به سرنوشت امت موسی و قوم بنی اسرائیل دچار شد، و از هدایت و خیر و بهشت روی برگردانید و به گمراهی و سوختن روی آورد. خداوند آن ها را خواند، ولی آن ها نفرت نشان دادند و پشت کردند; شیطان آن ها را خواند و آن ها اجابت کردند و به او روی آوردند». بارالها! ما را اهل بصیرت گردان و در کنار شناخت راه، به ما عشق وافر و ایمان عطا فرما، تا ولایت آل محمد(صلی الله علیه وآله وسلم) را گردن نهیم و از سیطره ولایت شیطان رهائی یابیم! خدایا! ما را از کسانی قرار ده که به سوی بیت رسول هجرت کنیم و با رسول همراه شویم، تا در انتهای راه، آه حسرت نکشیم و نگوییم: یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلا (ای کاش با پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) راهی برگزیده بودم) و یا لیتنی اتّخذت الی الرسول سبیلا (و ای کاش راهی به سوی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) در پیش گرفته بودم)

پاورقی [1] ـ بقره، 124. [2] ـ هود، 75. [3] ـ بقره، 129. [4] ـ تفسیر قمی، مجمع البیان و کشاف در ذیل آیه. [5] ـ شعرا، 84. [6] ـ تفسیر قمی، ج 2، ص 124; کتاب تأویل الآیات الباهرة، ج 1، ص 388.

آخرین حجّت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه