حجت به چه معناست؟ صفحه 31

صفحه 31

حیات آدمی در گرو حرکت او است، و حرکت او با شناخت وضع موجود و شناخت وضع مطلوب و آنچه که باید باشد، شکل می گیرد. او خود را در جایگاهی می بیند و از آن جا به مقصدی نظر دارد که مشهد او را می سازد. این حرکت از مبدأ تا مقصد به راه و جاده ای نیازمند است، تا آدمی با سیر خود در این راه به مقصد واصل شود. این راه نیز نیازمند راهنما و علامات و آیاتی است، تا سالک را رهنمود باشد. راه کدام است؟ راهنما کیست؟ و علامات راه چیست؟ این چیزی است که علی(علیه السلام) در جای جای نهج البلاغه به آن تصریح دارد. گویا تنها هدف علی(علیه السلام) این است که به نسل خود و نسل های آینده نشان دهد که آدمی تا نتواند جایگاه خود را بشناسد، که کجاست؟ از کجا آمده؟ و به کجا رهسپار است؟( [2] ) ، حرکتی نخواهد داشت. او تا به ارزش خود آگاه نشود و به راهنمایی اقتدا نکند و به علائم و آیه ها توجه نکند، حیات و حرکتی نخواهد داشت، و اگر حرکتی داشته باشد، به دور خود چرخیدن است که مساوی با درجا زدن است. این راه که سالک را به مقصد می رساند، صراطی است که از سالک استقامت می خواهد. این صراط به تعبیر علی(علیه السلام) طریق وسطی و راه میانه ای است که کوشش سالک را می طلبد و به تعبیر قرآن همان عبودیت است و بس:( [3] ) (وَاَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ)( [4] ) «و این که مرا بپرستید; این است راه راست!» (وَ اَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ)( [5] ) «و ]بدانید[ این است راه راست من; پس، از آن پیروی کنید» همین صراط است که باید از آن تبعیت کرد و تنها بر آن پای بند بود و این عبودیت چیزی جز طاعت و سخت کوشی و سبقت واهمیت نیست. تو باید فقط مطیع حق باشی و از همه ایسم ها و هوس ها آزاد باشی و در این راه سبقت را پیش گیری، و سبقت تو همیشه متوجّه مهمترین و با اهمیّت ترین باشد. اگر به این صراط اعتقاد نداشتی، یا از آن دور افتادی، و یا به آن پشت کردی، حرکتی در راست و چپ جاده خواهی داشت که گم شدن تو را در پی دارد و هر اندازه از جاده فاصله بگیری، به فرو رفتن در بیغوله ها و هلاکت خویش نزدیک تری: «الیمین و الشمال مضلة، و الطریق الوسطی هی الجادة»( [6] ). «انحراف به راست و چپ، گمراهی و ضلالت است. راه مستقیم و راه میانه، صراط مستقیم وجاده رهایی و حقّ است». در خطبه (150) علی(علیه السلام) به گروهی اشاره می کند که آگاهانه یمین و شمال را برگزیدند، تا در راه های غیّ و گمراهی سیر و سلوک نمایند و راه های منتهی به صراط و جاده وسطی، یعنی راه های رشد و رستگاری را رها کنند. «وأخذوا یمیناً وشمالاً ظعناً فی مسالک الغیّ، وترکاً لمذاهب الرشد». «گاه به راست رفتند و گاه به چپ، ولی راهشان راه ضلالت بود و دوری از طریق هدایت». این حرکت در گمراهی سیطره پیدا می کند و عصر غیبت را پوشش می دهد، تا وقتی که انسان ها از پی آمد این حرکت ها به ستوه آیند و شتابان در پی برگشت به صراط و جاده گم شده خویش برآیند. آدمی با تجربه ها و تکرارهای ممتد، خود را در بن بست این راه ها می یابد، و رهایی و استمرار راهش را طلب می کند، که امر خدا و نوید او به حاکمیت صالحان حتمی است و صبح وعده او سپیده خواهد زد. ولی در این طلب و درخواست نباید شتاب و عجله کرد. چه بسا این بی قراری و عجله و شتاب تو را به نا امیدی بکشاند و مأیوسانه در راه های منتهی به بن بست هلاک کند، یا عجله تو را به انکار بکشاند، این است که حضرت(علیه السلام)گوشزد می کند آن چه برای سالک مهم است، عبودیت و اطاعت خدایی است که حکمت و رحمت او عوالم را پر کرده است. سالک باید به امر حق گردن نهد، زیرا هرچه برایش پیش آید، خیر او است. و باید به تکلیف عمل کند که دنیا با حکمت حق برپا است و شتاب، تو را بر حقّ مقدّم می دارد، و از حق دور شمردن وعده حق و کُند شمردن طلوع فجر رهایی، تو را از حق مؤخر می دارد. «فلا تستعجلوا ما هو کائن مرصد، و لا تستبطئوا ما یجیء به الغد» «پس آنچه را که آمدنی است و انتظارش می رود، به شتاب مطلبید و هرچه را که فردا خواهد آورد، آمدنش را دیر مشمارید» به دنبال این نهی حضرت می فرماید: بسا کسی که چیزی را به شتاب می طلبد و چون به آن رسد، آرزو کند که ای کاش هرگز نرسیده بود. زیرا تو آگاه به همه جوانب نیستی، تو تنها در بی قراری، مهدی(علیه السلام) را می خواستی، ولی خود را برای حضور او آماده نکرده بودی، یا گمان می کردی که با ظهور او به تو همه چیز خواهند داد و از تو هیچ مسئولیتی طلب نخواهند کرد. مفضل، صحابی امام صادق(علیه السلام)وقتی با آن حضرت(علیه السلام) در طواف کعبه به فکر فرو می رود و به بنی عباس نظر می کند که غرق در تنعم و سرمست از ثروت هستند، به امام می گوید: اگر شما به قدرت می رسیدید، ما این چنین در رفاه می زیستیم. حضرت جواب می دهد: «اگر چنین بود و حکومت به ما می رسید، چیزی جز تدبیر در شب و سعی و حرکت در روز و خوردن غذای خشک، و پوشیدن لباس خشن نبود، مانند امیرالمؤمنین(علیه السلام). اگر چنین نباشد، آتش در انتظار ما است»( [7] ). حضرت در توضیح این که نباید از همراهی با حکمت حق فاصله گرفت و دور شد و احساس کرد که وعده خداوند به حکومت صالحان، امری نیست که به این زودی حاصل شود، که ما کجا وعصر ظهور کجا؟ می فرماید: «وما اقرب الیوم من تباشیر غد» «چقدر امروز به سپیده فردا نزدیک است!» حضرت در شگفتند که چقدر فردا به امروز نزدیک است؟ و چقدر زمان سریع سپری می شود؟ و پایان تاریخ با آغاز آن به هم پیچیده می شود. (اَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَریب)( [8] ) «مگر صبح نزدیک نیست؟» واین آیه نیز سؤالی است برای اقرار به همین واقعیت که وعده خداوند به صبح نجات انسانها بسیار نزدیک است. حتی واقعه قیامت، که بعد از حکومت جهانی مهدی(علیه السلام) است نزدیک شمرده شده است. (اِقْتَرَبَتِ السّاعَةُ...)( [9] ) «زمان و لحظه قیامت نزدیک شد». و شروع حیات انسان در عالم دیگر، چندان از حیات او در این دنیا فاصله ندارد. خداوند می فرماید: (اِقْتَرَبَ لِلْنّاسِ حِسابُهُمْ وَهُمْ فی غَفْلَة مُعْرِضُونَ)( [10] ) «برای مردم ]وقت[ حسابشان نزدیک شده است، و آنان در بی خبری رویگردانند». آن گاه حضرت از فردا و بشارت های آن خبر می دهد. این فردای نزدیک به امروز، زمانی است که همه آن چه خداوند در طول تاریخ به زبان رسولان به مردم وعده داده، تحقق می یابد، و هر وعده ای در این روز ظهور می یابد. «هذا ابان ورود کلّ موعود» «این فردا، زمان تحقق هر وعده ای است». فردای نزدیک زمان طلوع طلیعه ای است که شما او را نمی شناسید، و کسی به حوادثی که در این روز بروز خواهد کرد، شناخت ندارد. «و دنوّ من طلعة ما لا تعرفون» «و نزدیک است که حوادثی را که نمی دانید چیست، دیدار نمایید».

پاورقی


[2] ـ «رحم الله امرءً عرف من این و فی این و الی این». اسفار ملاّ صدرا، ج 8/355. دار المعارف الاسلامیة. [3] - مریم: 36 ; یس: 61 ; زخرف: 64. [4] ـ یس، 61. [5] ـ انعام، 153. [6] ـ نهج البلاغه، خطبه 16. [7] ـ بحار الانوار: 52/359، ح 127. [8] ـ هود: 81. [9] - قمر: 1. [10] ـ انبیا: 1.

سیره حضرت مهدی(ع)

سیره حضرت مهدی(ع)

این حوادث غریب و وعده های تحقق پذیر، این زمان آبستن چنین بحرانها; در کنار خود مردی از اهل بیت(علیهم السلام) را دارد، که شاهد این فتنه های کور و تاریک است. فتنه هایی که جامعه را منقلب می کند. آن مرد، با خود چراغ روشنی ـ قرآن ـ از معدن ولایت و امامت را دارا است و بر سیره صالحان سَلَف خود ـ اولیا و انبیاء ـ قدم برمی دارد تا به وسیله این سراج منیر و سیره صالحان زنجیرهای اسارت را گشوده و اسیران در بند را آزاد کند، و جمعیت باطل را پریشان سازد، و مؤمنان پراکنده را جمع نماید. «ألا وإنّ من أدرکها منّا یسری فیها بسراج منیر، ویحذو فیها علی مثال الصالحین، لیحلّ فیها ربقاً ویعتق رقاً، ویصدع شعباً، ویشعب صدعاً». «بدانید، که از ما هر که آن را دریابد با چراغ روشنی که در دست دارد، آن تاریکیها را طی کند وپای به جای پای صالحان نهد، تا بندهایی را که بر گردنهاست بگشاید و اسیران را آزاد کند و جمعیت باطل را پریشان سازد و پراکندگان اهل صلاح را گرد آورد». این امام ادامه رسالت رسولی است که آمد تا بارهای سنگین جهل و ظلم را از دوش ما بردارد و غل و زنجیرهای اسارت عادات ناپسند و غرائز را از پای ما بگشاید. (وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالاَْغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ)( [11] ) «و از دوش آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است، بر می دارد» راستی اگر انبیاء در زمان های مختلف مبعوث نمی شدند و در ظلمت زمین، نوری از آسمان را به ارمغان نمی آوردند و بشر زمینی هرگز از نور وحی بهره مند نمی شد، انسان امروزی چه مرحله ای از توحش را می گذراند؟ و چه رسوم و عقاید دست و پاگیری او را فرا می گرفت؟ او زیر بار سنگین قید و بندها کمر خم می کرد و سر در ظلمت فرو می برد. ممکن است بگویید: بشر با عقل، خودکفا بود و مراحل توحش را پشت سر می گذاشت و چنان زمین گیر نمی شد، ولی آیا خود عقل نیازمند هدایت و راهبری نیست، تا بداند چگونه تعقل کند و چگونه از تفکر و استعدادهایش بهره مند شود؟ به همین جهت است که علی(علیه السلام) یکی از اهداف انبیاء را زیر و رو کردن عقل های مدفون و محبوس بشر می داند. «ویثیروا لهم دفائن العقول»( [12] ) «وخردهایشان را که در پرده غفلت، مستور گشته، برانگیزند».

پاورقی


[11] ـ اعراف، 157. [12] ـ نهج البلاغه، خطبه اول.

مخفی بودن حضرت مهدی(ع)

مخفی بودن حضرت مهدی(ع)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه