المقنع فی الغیبه صفحه 20

صفحه 20

است. پس چگونه مي توانيم آن را قبول كنيم و درباره علّت غيبت، نسبت به آن مورد سؤال قرار گيريم؟اما حدود الهي اينطور نيستند. زيرا اگر ثابت شد كه اين حدود از باب لطف است و هيچ دليل عقلي يا شرعي هم، امكان وجود بديل و جانشيني براي آن در مقام لطف را مردود نشمرد، ديگر جايز است كه گفته شود: همانا خداي تعالي در هنگام از بين رفتن اين حدود، چيزي را كه جانشين وجايگزين آن است انجام مي دهد. در حاليكه اين نظريّه همانطور كه بيان كرديم، درباره امامت درست نيست

كيفيّت آگاهي امام(ع) به زمان ظهور

كيفيّت آگاهي امام(ع) به زمان ظهور

اگر گفته شود: شما اگر ظهور امام زمان (عليه السلام) را وابسته به از بين رفتن ترس او از دشمنان و امنيّت يافتن او از ناحيه آنان قرار داديد: اين سؤال پيش مي آيد كه او چگونه به چنين شرايطي آگاهي مي يابد؟ و چه راهي براي دانستن آن دارد؟ در حاليكه راهي براي شناخت دقيق و همه جانبه نقشه ها و توطئه هاي پنهان و آشكار دشمنان او كه در شرق و غرب وخشكي و دريا پراكنده اند، وجود ندارد.گوييم:امّا شيعه اماميّه بر اين عقيده اند كه: پدران امام ـ كه بر او و بر همه آنان درود باد ـ با شناختي كه از فرمايشات پيامبر(صلي الله عليه وآله) نسبت به زمان غيبت وچگونگي آن، و طولاني يا كوتاه بودن آن، و نشانه ها و علامات آن، و وقت ظهور و دلايلي كه براي آسان كردن و تسهيل آن وجود دارد، بدست آورده اند، با امام زمان(عليه السلام)عهد كرده و او را انذار نموده و از حدّ و حدود اين امور، آگاهش ساخته اند.بنابراين ديگر جايي براي اين پرسش از ما باقي نمي ماند. زيرا وقتي كه قرار باشد ظهور با ويژگي هايش، و با وقتي كه اين ظهور صورت مي گيرد، مورد تصريح پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اهلبيت(عليهم السلام) باشد، ديگر نيازي به دانستن امور پنهان و پوشيده نيست.

و علاوه بر آنچه گفتيم; احتمال دارد كه اين امر، متوقّف بر غلبه گمان وقدرت نشانه ها و جمع شدن دلايل مختلف و تقويت آنها با يكديگر باشد، و اين مطلب غير ممكن نيست.و وقتي قبول كنيم كه ظهور امام(عليه السلام) فقط به يكي از اين امور تحقق مي پذيرد:يا به زياد شدن ياران و ياري دهندگان او، يا به قدرت و توانايي يافتن وكمك رساني آنان، يا به كم شدن دشمنان او، يا به ناتواني و از پا افتادن آنان; و همه اين امور داراي نشانه هايي هستند كه هر كس در آنها بنگرد ومواظبت كند و از نزديك با آنها درگير باشد بخوبي در خواهد يافت.پس هنگاميكه امام (عليه السلام) آنچه را گفتيم ـ يا مجموعه آنها يا بطور متفرقه برخي از آنها را ـ حس نمود، و به سالم ماندن خويش در برابر دشمنان ظنّ و گمان قوي پيدا كرد، و احتمال رسيدن به مقصود و دستيابي به خواسته و مطلوب، در نزدش قوّت گرفت، ديگر بر او واجب مي شود كه ظهور فرمايد:چنانكه بر هر يك از ما با قيام نشانه هاي ايمني آور، اقدام به كار، و با قيام نشانه هاي خوف آفرين، باز ايستادن از كار واجب است.

عدم اعتماد امام(ع) بر ظنّ و گمان

عدم اعتماد امام(ع) بر ظنّ و گمان

اگر گفته شود: زمانيكه كسي ظن قوي و گمان غالب بر سلامت دارد، باز هم احتمال خلاف مي دهد و از اينكه گمانش قطعاً تحقق پيدا كند، مطمئن نيست. پس چگونه امام زمان و مهدي امت(عليه السلام)در مورد ظهور و از بين رفتن تقيّه، عمل به ظن و گمان مي كند، در حاليكه احتمال كشته شدن و باز داشته شدن از فعاليت هايش را وارد و ممكن مي شمارد؟ گوئيم:امّا در تصرّفات و اعمال ما و بسياري از اوضاع ديني و دنيايي ما، همين ظن غالب و گمان قوي، جانشين علم شده و همان تأثير را دارد. بدون اينكه از سرانجام امور، آگاهي دقيقي داشته باشيم. امّا امر امام (عليه السلام) در اين باب، مخالف و متفاوت با امر ديگران است. لذا در اين مورد حتماً بايد علم قطعي به ياري و پيروزي داشته باشد. جواب بر طبق روش مخالفين :حال اگر در اين مسأله راه دوم را ـ از آن دو راهي كه ذكر كرديم ـ بپيماييم. مي توانيم بگوييم: خداوند تعالي از طريق واسطه هاي علم امام زمان(عليه السلام) كه جدّ بزرگوار او رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و پدران گراميش مي باشند، او را آگاه ساخته كه چه زماني ظن غالب به پيروزي پيدا مي كند، و چه وقت نشانه هاي سالم ماندن او آشكار مي شوند، تا ظهورش واجب باشد و ترس از هيچ كس بر او نباشد. كه در اين صورت، ظنّ و گمان در اينجا راهي براي علم و دري براي رسيدن به قطع و يقين است.و اين همان قول قائلين به قياس است، در مقابل نفي كنندگان و باطل شمرندگان آن در شريعت، كه وقتي به آنها اعتراض مي شود كه چگونه كسي كه گمان به شبيه بودن فرع با اصل، در حكم جواز و اباحه دارد و گمان مي كند كه فرع و اصل در علّت اباحه با هم شريك هستند، اقدام به انجام آن عمل مي كند؟ در حاليكه او احتمال مي دهد كه امر بر خلاف گمان او باشد؟ زيرا گمان كه بهمراه قطع و يقين نيست. و احتمال مخالفت اين امر با حكم واقعي وجود دارد و ثابت است.آيا اين موجب نمي شود كه مكلّف به كاري اقدام كند كه از قبيح نبودن آن مطمئن نيست؟ در حاليكه اقدام به كاري كه ممكن است قبيح باشد، مانند اقدام كردن به كاري است كه قبح آن معلوم است.آنها مي گويند: همينكه خداي حكيم و سبحان مردم را متعبّد به قياس ساخته، خودش مانع از احتمال خلاف است. چون وقتي خداوند تعالي در تعبّد به قياس گويا فرموده است: هركس كه ظن قوي و گمان غالب به امارات و نشانه ها پيدا كرد و برايش در فرعي از فروع احكام مشخص شد كه حكمش شبيه حكم حليّت در يك مورد اصلي از احكام است، و بر طبق همين ظنّ و گمان عمل كرد; همان عمل، تكليف او حساب مي شود وبرايش مشروعيت دارد.پس بوسيله همين دليل، اطمينان يافت و از اين جهت نسبت به عدم اقدام به عمل قبيح، مصونيّت و امنيّت پيدا كرد.

و همين ظنّ او ـ كه فرع در حكم مخصوص، شبيه اصل است ـ راهي شد كه به چگونگي آن امر و كيفيت آن در حق خودش و چيزي كه به آن باز مي گردد، علم پيدا كند. اگر چه شخص ديگري در همين مسئله، ممكن است حكمش متفاوت با حكم او باشد وقتيكه در غلبه ظن با آن اولي تفاوت دارد.كسي كه حجت و برهانش اين است و بر چنين مطلبي تكيه دارد، چگونه آنچه را كه ما در باب غلبه ظن و گمان قويِّ امام (عليه السلام)نسبت به سالم ماندن و پيروز شدن بر دشمن ذكر كرديم، برايش مشتبه مي شود؟!در حاليكه بهتر است كه انسان با انصاف، همانطور كه به خودش نگاه مي كند، به طرف مقابلش نگاه كند. و به همان چيزي كه خودش قانع است، از طرف مقابل نيز قناعت كند.

جواب بر طبق روش مخالفين

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه