المقنع فی الغیبه صفحه 4

صفحه 4

امامت و غيبت

سپاس خدا را و سلام بر بندگان برگزيده او، سرور ما حضرت محمّد وخاندان پاكش باد. در مجلس وزير سيد( [9] ) ـ كه خدا عمرش را به عزت زياد گرداند وبدخواهان و دشمنانش را خوار نمايد ـ كلامي در باره غيبت امام زمان(عليه السلام)پيش آمد كه پيرامون آن انديشه كردم. حال مقتضي نبود كه تمام جوانب مطلب و حق آن ادا شود. لذا بر آن شدم كه سخني مختصر آورم كه بوسيله آن سرّ اين مسأله روشن گردد. و ماده شبهه اي كه در آن رخنه كرده ريشه كن شود. اگر چه در كتاب «شافي در امامت» و كتاب «تنزيه الانبياء و تنزيه الائمه(عليهم السلام)» آن مقدار كه مورد كفايت و كسب هدايت براي منصفين و گردنگزاران دليل و برهان و غير معاندين باشد از گفتار در باب غيبت آورده ام.( [10] ) پس بالاترين و مهمترين كارها اينست كه گوهر به گوهرشناس، ومعاني و مقاصد علمي بر كسي كه در درك آنها ناتوان نباشد و بتواند به زيركي و فهم دقيق خويش تا اعماق آن غور كند، عَرضه شود. زيرا چه بسا عدم وجود كسيكه علم و معرفت به او عرضه گردد باعث گنگ ماندن آن، ونبودن كسي كه دليل و برهان به او هديه شود باعث ساكت ماندن از آن گردد. از اينرو كسي كه نظمي يا نثري را به تكلّف پيش ناوارد و غير خبير عرضه مي كند، چونان كسي است كه جمادي را مورد خطاب قرار دهد يا با مردگان به محاوره برخيزد. من آنچه در اين حضور گرامي ـ كه خدايش مستدام بدارد ـ از پيشي گرفتن بر معاني بديع و استخراج آنها از پيچيدگيها و تصفيه آنها از آلودگيها و تنظيم آنها در جايگاه مناسب ديده ام، باعث ثمردهي انديشه هاي بسته و تزكيه دلهاي ساده انديش و شيريني دانش ها و آداب مي شود در كام كسانيكه قبلا همين معاني برايشان سخت و تلخ و دور از دسترس جلوه ميكرد و بالا آوردن و اعتلاي آنها بر ايشان دشوار بود. پس برترين بهره دانشمند و اديب، و خجسته ترين حالات او آنست كه فضيلت كسب شده اش و منقبت دشوار بدست آمده اش، مورد رضايت اهل فن قرار گيرد و نقد كننده فضيلتها آن را نقد كند و نتواند آن را باطل و ناچيز بشمارد. و در بازاري خرج شود كه در آن جز نقد گرانبها خرج نشود و جز نقد پست به كسادي نگرايد و از خداي تعالي دوام اين نعمت را خواهانيم كه بالاتر و سرشارتر از آنست كه به ضيافت آن فراخوانده شويم و با اينهمه، غير از آن را به مدد طلبيم. و خدا برحمت خويش اجابت دعا را تعهّد فرموده است. بدرستي كه من مخالفينمان را بر اين عقيده مي دانم كه مي پندارند: «سخن گفتن در باره غيبت بر ما شيعيان دشوار و بر آنان آسان است، و ردّ آن از جهت آنان قويّ، و اثبات آن از طرف ما ضعيف است».( [11] ) و اين پنداري عجيب است. زيرا حقيقت امر، ضدّ آن است، و اگر تأمّلي صورت گيرد، عكس آن صحيح خواهد بود. از آنرو كه غيبت، فرعي براي اصول پيشين است كه اگر آن اصول با دلايلي كه دارند درست باشند و با براهين استوار، تقرير و تبيين شوند، ديگر سخن از غيبت، آسانترين ونزديكترين و روشنترين مطلب خواهد بود. زيرا غيبت مبتني بر همان اصول و مترتب بر آنهاست و ديگر اشكالي باقي نمي ماند. اما اگر آن اصول، ناصحيح و غير ثابت باشند، ديگر معنا ندارد كه قبل از اثبات و استقرار آن اصول، سخني از غيبت بميان آيد. زيرا سخن گفتن از غيبت بدون آماده ساختن و مقدّم ساختن آن اصول، كاري بيهوده وسفيهانه است. پس اگر مخالف ما، كلام در غيبت را قبل از كلام در باره وجوب امامت در هر عصري و پيش از بحث صفات امام، دشوار و سخت مي داند، حق با اوست. زيرا بدون شك در چنين مرحله اي اثبات غيبت و بحث ازآن دشوار است بلكه بخاطر نيازش به آن مباحث، بخودي خود ناممكن خواهد بود واگر بحثي از آن بشود جز سراب حاصل نيايد. اما اگر با فرض مقدّم داشتن آن اصول و اثبات آنها، غيبت و اثبات آن را دشوار مي شمارد چنين نيست و صعوبت و شبهه اي در اين مرحله وجود ندارد زيرا امر پس از تقرير و اثبات آن اصول ضرورتاً و بخودي خود به سوي غيبت كشيده مي شود. پاورقي


( [10] ) الشافي في الامامة (چاپ 1410 هجري قمري مؤسسه صادق) جلد 1 صفحه 145 تا 153 تنزيه الانبياء و الأئمّة: صفحه 180. ( [11] ) اين عبارت بر اساس نقلي ديگر كه در مجموعه دوم از كتاب «رسائل سيد شريف مرتضي» صفحه 293 آمده است ترجمه گرديد: «فانّ المخالفين لنا في الاعتقاد، يتوهّمون صعوبة الكلام علينا في الغيبة و سهولته عليهم ...».

دو اصل مبنايي براي غيبت

دو اصل مبنايي براي غيبت

بيان اين نكته اينكه: عقل بر وجوب امامت دلالت دارد، و حكم مي كند به اينكه هرزماني ـ كه در آن مكلّف هايي مورد تكليف قرار مي گيرند كه انجام كار ناشايسته و شايسته و اطاعت و معصيت هردو از آنان ممكن است ـ نمي تواند خالي از امام باشد، وخالي بودن آن زمان از امام، نوعي اخلال در قادر ساختن و قادر بودنِ آنها بر انجام تكاليف و نوعي ضربه بر حكم عقل نسبت به نيكو بودن مكلّف ساختن آنهاست. در مرحله بعدي عقل دلالت مي كند بر اينكه آن امام بايد از خطا و لغزش مصون و معصوم باشد و گمان انجام هيچ كار ناپسندي در حق او نرود. بعد از ثبوت اين دو اصل ديگر چيزي نمي ماند مگر اينكه تحقق عنوان امامت در همان كساني كه شيعه اماميه آنان را امام مي شمارند، ثابت شود كه اماميه معتقد است كه آن عنوان و صفتي كه عقل بر وجوب و ضرورت آن دلالت داشت، جز در شخص او وجود ندارد، و هر كسي جز او ـ از آنها كه ديگران بر ايشان ادعاي امامت دارند ـ فاقد آن مي باشد. بدينترتيب است كه غيبت سمت و سويي غير قابل شبهه مي يابد. و اين راه، روشنترين راهي است كه در اثباتِ امامتِ صاحبَ الزمان حضرت مهدي(عليه السلام) مورد اعتماد قرار گرفته و نيز دور از شبهه ترين وبي اشكال ترين طريقه براي اثبات آنست. از ديگر سو اگر قرار باشد در اثبات غيبت بر روايات اعتماد شود، اگر چه در بين شيعه بسيار ظاهر و واضح است و تواتر آن آشكار، و ورود آن از هرطريق و سندي، معلوم است با اينهمه امكان دفع آنها و شبهه وارد كردن بر آنها وجود دارد. كه در نتيجه، در حل آن اشكالات و شبهات، به شكلهاي مختلف بايد خود را به رنج و تكلّف وا داشت. در حاليكه طريقه و راهي را كه ما توضيح داديم دور از شبهات و نزديك به فهم همگان است. حال مي ماند كه چگونه بر درستي آن دو اصل كه ذكر كرديم دليل اقامه كنيم.

اصل لزوم امامت

اصل لزوم امامت

اما آنچه كه بر لزوم امامت در هرزماني دلالت مي كند مبني بر ضرورت است و از ضروريات عقلي بوده و در انديشه هاي صحيح و عقلهاي درست، جايگاهي ويژه دارد. زيرا مي دانيم ـ دانستني كه شك بردار و شبهه پذير نيست ـ كه وجود رئيس و سرپرستي كه مورد اطاعت باشد و هيبت مديريت داشته باشد، بعنوان تدبير كننده و اداره كننده هر مركز موجب بازداشتنِ بيشتر از امور ناپسند و موجب جذب بيشتر به كارهاي نيكو خواهد بود و اينكه هرج و مرج و نابساماني در امور مردم و حق كشي و تجاوز بين آنان، يا به وجود اينگونه رئيسي به كلي از بين مي رود يا حد اقل كاهش ميپذيرد. و از آنطرف در صورت واگذاشتگي و نبود رؤساء و عدم وجود سرپرستان و بزرگتران، مردم پي در پي به قبيح و كار ناشايست روي مي آورند و اوضاعشان به فساد و تباهي كشيده مي شود و نظام امورشان از هم مي گسلد. و اين بيان آشكارتر و مشهورتر از آن است كه خود دليل بخواهد بلكه به اشاره اي مي توان كفايت كرد. با اينهمه هر پرسشي كه در باره اين دليل وجود داشت بطور كامل در كتاب شافي جمع آوري كرده و جواب گفته ايم كه در صورت نياز ميتواند مورد مراجعه قرار گيرد.( [12] )

پاورقي


( [12] ) مشروح بحث «وجوب امامت» در كتاب الشافي في الامامة جلد 1 صفحه 47 تا 70 و صفحه 137 تا 192 و نيز در لا بلاي مباحث ديگر اين كتاب وارد شده است.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه