سلسله مباحث امامت و مهدویت جلد 4 صفحه 212

صفحه 212

ص: 229

کرد و گفت: «این سیما، سیمای رسول خدا صلی الله علیه و آله است. تو کیستی؟»

او گفت: «من محمّد بن علی بن حسین علیه السلام هستم». آنگاه جابر گریست و گفت:

«به خدا قسم! تو شکافنده به حق علم هستی، نزدیک من بیا». پس ایشان نزدیک جابر شد و جابر پیراهنش را گشود و دست خود رابر روی سینه او قرار داد و بوسید و گونه و صورت خود را بر سینه ایشان گذارد و گفت: «از جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو سلام می‌رسانم و مرا امر کرد که انجام دهم آنچه را که الان انجام دادم و به من فرمود:

«ای جابر! زندگی می‌کنی و می‌مانی تا اینکه فرزند من که نامش محمّد بن علی که شکافنده علم است را ملاقات کنی و تو باقی می‌مانی، تا اینکه نابینا شوی و دوباره بینایی‌ات باز می‌گردد». سپس گفت: «ای اباجعفر! اجازه ده که به خدمت پدرت علی بن الحسین علیه السلام برسم».

امام باقر علیه السلام نزد پدرش وارد شد و خبر را بیان کرد و فرمود: «پیرمردی بر درب خانه است که ..» .. حضرت سجاد علیه السلام فرمود: «پسرم او جابربن عبداللَّه است. آیا به تو گفت، آنچه را باید می‌گفت و انجام داد، آنچه را باید انجام می‌داد؟» حضرت باقر علیه السلام فرمود: «بلی». حضرت سجاد علیه السلام فرمود: «او نسبت به تو قصد سوئی ندارد و تهدیدی برای تو نیست».

آنگاه به جابر اجازه ورود دادند و جابر نزد ایشان وارد شد و حضرت را در میان محرابش دید که عبادت، ایشان را رنجور کرده، پس حضرت برخواست و از احوال جابر جویا شد و در کنار او نشست. جابر به ایشان رو کرده و عرض نمود: «آیا این‌گونه نیست که خداوند بهشت را برای شما و دوستداران شما قرار داد و آتش را برای کسی که با شما دشمنی کند و نسبت به شما غرض داشته باشد، آفرید. پس این همه کوشش و تلاش در عبادت برای چیست؟ که خود را به زحمت‌انداخته‌اید؟»

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه