نوجوان و امامت صفحه 104

صفحه 104

آیه ولایت

فتح مکه شور و شوق وصف ناپذیری در وجود مسلمانان ایجاد کرده بود. هر کس خاطره ای از پیامبر و دیگر مسلمانان در مدینه داشت، برای اهالی مکه که مشتاقانه گوش می دادند، نقل می کرد. همه مردم مکه ابن عباس را می شناختند و به او اعتماد کامل داشتند. او هر روز برای مردم مکه خاطره هایی را نقل می کرد. در یکی از روزها که مشغول بیان خاطره هایش بود. مردی عمامه به سر و نقاب بر چهره، عده ای را گرد خود آورده بود و برای آنان حدیث و خاطره نقل می کرد. مردم هنوز او را نشناخته بودند و منتظر بودند تا نقاب از چهره بردارد. ابن عباس سخنش را قطع کرد و خود را به آن مرد ناشناس رساند. او را قسم داد تا خودش را معرفی کند. مرد نقاب بر چهره گفت: من دوستدار محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم هستم، ولی نام خود را به زبان نیاورد. ابن عباس بار دیگر از او خواست که خود را معرفی کند. او می خواست همه را متوجه خود کند. سپس نقاب از چهره برداشت. همه ابوذر غفاری را شناختند. آن گاه خاطره ای را بیان کرد و گفت: من با گوش های خودم شنیدم، دروغ هم نمی گویم. اگر دروغ بگویم هر دو گوشم کر شود و با چشمان خود آن جریان را دیدم، اگر دروغ بگویم هر دو چشمم کور شود. حاضران به هم نگاه کردند و به هم گفتند چه موضوع مهمی است که ابوذر این همه بر آن تأکید می کند. همه او را فردی راستگو می دانند و نیازی به قسم و لعن و نفرین نیست. یکی گفت: ای ابوذر! ما همه تو را به راست گویی می شناسیم. سخن تو را هر چه باشد، می پذیریم. ابوذر ادامه داد و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: علی علیه السلام پیشوای نیکان است و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه