نوجوان و امامت صفحه 34

صفحه 34

بیان کند. امام علیه السلام فرمود: «همان کسانی که رسول خدا بارها و در خطبه آخرین روز عمرش نیز از آن ها یاد کرد و فرمود: «من در میان شما، دو چیز گران بها به یادگار گذاشتم. اگر به آن دو تمسک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ یکی کتاب خدا و دیگری اهل بیتم».

مرد کوفی با شنیدن این پاسخ قانع شد، از امام خداحافظی کرد و در حالی که خشنود به نظر می آمد، به مغازه اش بازگشت، ولی هنوز به سخن امام علیه السلام فکر می کرد و به این راه کوتاه هدایت می اندیشید.(1)

امامت فقط در خاندان رسول خدا

با عصبانیت از جا برخاست و مرد ناصبی را به حال خود رها کرد و در کوچه های مدینه به راه افتاد. با خود می اندیشید که شاید او نمی تواند آن مرد ناصبی را متقاعد سازد. باز پیش خود گفت: نه، این غیر ممکن است. همه دلیل های من بر آیه های قرآن و احادیث پیامبر اکرم استوار بوده است. اگر او از لجاجت دست بر می داشت، باید در برابر سخنان من تسلیم می شد و می پذیرفت که امامت، تنها مخصوص خاندان رسول خدا است و فرمانی از سوی خداست و انتخابی نیست، ولی آن چه او می گوید، این است که امامت امری است که به دست مردم انتخاب می شود و لزومی ندارد که از خاندان پیامبر باشد. عبدالعزیز غرق در این اندیشه به منزل امام رضا علیه السلام رسید، در به رویش گشوده شد و وارد منزل شد. لحظاتی بعد، امام علیه السلام او را به حضور پذیرفت. عبدالعزیز بن مسلم همه چیز را برای امام نقل کرد. او گفت: من داستان غدیر را برای


1- تفسیر نمونه، ج 3، ص 444.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه