خلاصه عبقات الانوار : حدیث منزلت صفحه 165

صفحه 165

دهلوی طبق مدّعای خود مقیّد است که جانشینی را مطلق بداند، ولی از ادّعای برکناری امیرالمؤمنین علیه السلام حیا می کند و از آن تعبیر پایان یافتن جانشینی کرده است، و تصریح می کند که تعبیر به برکناری، اهانت است.

لیکن ابن تیمیه و قاری _ که از استوانه های دانشمندان این قوم هستند_ بدون چنین شرمساری، پس از توصیف خلافت به جزئی بودن، تعبیر برکناری را بکار برده اند!! قاری گوید: «خلافت جزئی در دوران حیاتش بر خلافت کلی پس از مرگش دلالت ندارد، به ویژه این که پس از بازگشتش، از آن جانشینی برکنار شد».(1)

این دروغی است آشکار نسبت به خداوند و پیامبرش!!

گویی که این تلاشی است ب_رای درمان خشمشان نسبت به این عمل پیامب_ر صلی الله علیه و آله و سلم که ابوبکر را از ابلاغ سوره ی برائت معزول داشت. این برکناری _ که با حدیث های فراوانشان ثابت است _ دل این گروه را سوزانده و داغدار کرده، لیکن این تلاشی مذبوحانه است.

ابن تیمیه در پاسخ علامّه حلّی علیه الرحمه گوید: «در پاسخ این که او (حلّی) گفته: او را از مدینه برکنار نکرد، گوییم: این باطل است، زیرا هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله بازگشت، در پی همین مراجعت علی برکنار شد، همان گونه که دیگری هم اگر باز می گشت، برکنار می شد. پس از آن، او را به یمن فرستاد تا در مراسم حجّه الوداع به او پیوست، و در حجّه الوداع، دیگری را بر مدینه جانشین خود کرد. آیا می شود پیامبر صلی الله علیه و آله در آن مقیم باشد و علی که در یمن است، در مدینه جانشین باشد؟ شکّی نیست که سخنشان، کلام کسی است که جاهل به احوال پیامبر صلی الله علیه و آله باشد، گویی که پنداشته اند علی همواره جانشین بر مدینه بوده تا وقتی پیامبرصلی الله علیه و آله درگذشته است.»(2)

از سخن ابن تیمیه نیز روشن شد که از نظر او جانشینی امیرالمؤمنین علیه السلام مقیّد نیست، و او_ و قاری _ بر این عقیده اند که پایان یافتن جانشینی مطلق، عین برکناری است، و برکناری بدون شک اهانت است، و کسی جرأت نمی کند آن را به امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت دهد، جز ناصبیِ بسیار خشمگین.

پس ثابت شد که خلافت حضرتش علیه السلام _ مانند خلافت هارون _ مستمر است و پایان نیافته، چون لازمه ی پایان یافتنش برکناری است، و برکناری اهانت است، در حالی که  هیچ یک از مسلمانان اهانت به امیرالمؤمنین علیه السلام را جایز نمی داند.

نتیجه این که اهل سنّت را چاره ای نیست _ بعد از تصریح ابن تیمیه و قاری به برکناری، چنان که دیدید_ جز تن دادن به یک از دو امر: یا این که به بطلان تقیید جانشینی اعتراف کنند، و یا بر پایه ی پایان یافتن این جانشینی بدون قید اطلاق برکناری کنند، و از ادّعای مخالفت این اطلاق با عُرف و زبان دست بردارند. به هر حال این سخنان، مدّعای امامیه را تثبیت می کند که ادّعای پایان یافتن خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام مستلزم اهانت است که هیچ مسلمانی هرگز آن را روا نمی داند. پس خلافتش پایان نایافته است، که همین مطلوب است.

رد کردن اباطیل و دروغ های ابن تیمیه

ابن تیمیه _ پس از جمله هایی که پیش از این آمد_ می گوید: «آنان ندانسته اند که پس از آن، پیامبر صلی الله علیه و آله در سال نهم، علی


1- المرقاه فی شرح المشکاه: 5 / 564.
2- منهاج السنه: 7 / 351.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه