خلاصه عبقات الانوار : حدیث منزلت صفحه 280

صفحه 280

نیست.»(1)

10_ چنگ زدن رازی به خرافه های جاحظ

دانستید که ادّعای دلالت این حدیث شریف بر سلب خلافت و امامت از امیرالمؤمنین علیه السلام مخالف اجماع مسلمانان از شیعه و سنّی است، که فخر رازی هم به آن اعتراف می کند. او آن را به عنوان دخل مقدّر ذکر کرده، سپس از پاسخ گویی ناتوان شده و به خرافه های جاحظ چنگ زده است، کسی که به دشمنی با امیرالمؤمنین علیه السلام و زندیق بودن معروف است. این گفته های رازی است :

«عذر آنان از آن چنین است: هارون علیه السلام مباشرت به کار امامت نکرد چون پیش از موسی علیه السلام درگذشت، امّا علیرضی الله عنه پیش از پیامبر رحلت نکرد. پس تفاوت روشن شد.

پاسخ ما این است که گوییم: با منتفی شدن مسبب، سبب یا لازم می شود یا نمی شود. اگر لازم شد، هارون احکام را اجرا می کند، چون پیامبراست، در حالی که برای علی رضی الله عنه نبوّت حاصل نشد. پس با منتفی شدن این مورد، لازم می شود که متولی احکام نباشد. و یا این که لازم نمی شود، پس گوییم: امامت نداشتن هارون علیه السلام به این علّت که پیش از رحلت موسی علیه السلام درگذشت. امّا علی رضی الله عنه پیش از رسول خدا صلی الله علیه و آله رحلت نکرد. پس سبب _ یعنی نفی خلافت _ برایش حاصل نشود.

اگر بگویند: جایز نیست استدلال شود که هارون علیه السلام کار امامت انجام نداد، چون فقدانِ خلافت، نفی است، و نفی، یک منزلت نیست، بلکه اثبات، منزلت است، پس حدیث آن نفی را در بر نمی گیرد، و اگر پذیرفتیم که نفی یک منزلت است، لیکن سخن به عنوان یک فضیلت برای علی رضی الله عنه بیان شده است، و جایز نیست وارد آن شود، جز چیزی که فضیلت است، امّا نفی خلافت فضیلت نیست، و اگر ورود این نفی را در ذیل این حدیث درست بدانیم ، لیکن اجماع بر این منعقد شده است که داخل آن نیست، چون امّت یا قائل به دلالت این حدیث بر امامت او است و یا قائل به آن نیست. شقّ اول دلالت دارد بر این که امام نبوده که هیچ یک از امّت چنین نگفته است. و اگر عدم اجماع را پذیرفتیم در عین حال به دلالت آن بر امامت نداشتن او حکم کنیم، لازم می آید که بعد از عثمان هم امام نباشد، و این باطل است.

در پاسخ می گوییم،

الف _ پاسخ اولی: حدیث تو نسبت به من در جایگاه هارون نسبت به موسی هستی، یعنی: حال تو با من یا نزد من مانند حال هارون نسبت به موسی است. در پی این قول، احوال هارون نفیآ و اثباتآ داخل می شود.

ب. پاسخ دومی: افاده ی سخن به این نفی مانع دلالتش بر فضیلت نمی گردد. با این توضیح که: اگر امامی فرزندش را تنها به امارت یک شهر معیّن منصوب کرد، سپس امامی دیگر بعد از او، فرد دیگری را به فرمانداری همان شهر منصوب کرد، آنگاه آن فرد از دومین امام خواستار امارت شهر دیگری شد، شایسته است که امام دوم به او بگوید :


1- تفسیر رازی :22 108.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه