امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه٫ معتزله و اشاعره صفحه 343

صفحه 343

بار نرفت و بیعت نکرد. سپس به نزد علی علیه السلام آمده، او را به نزد ابوبکر بردند تا از او به نفع ابوبکر، بیعت بگیرند.

دینوری ماجرای این بیعت را چنین نقل کرده است:

سپس علی (کرّم اللّه وجهه) را به سوی ابوبکر بردند. او می گفت: من بنده خدایم و برادر رسول خدا. به او گفته شد: با ابوبکر بیعت کن. گفت: من شایسته ترم به این که شما با من بیعت کنید. من با شما بیعت نمی کنم و بهتر است که شما با من بیعت کنید. شما این خلافت را از انصار ستاندید و حجّت شما بر آنان، قرابت و نزدیکی به پیامبر صلی الله علیه و آله بود و از ما خلافت را غاصبانه گرفتید. شما تصور کردید که از انصار نسبت به خلافت، اولویت دارید؛ به خاطر این که محمد صلی الله علیه و آله از شما بود. پس آنان ریسمان خلافت را به شما دادند و امارت را به شما تسلیم کردند. و ما به همان چیزی که شما بر آنان حجّت آوردید، بر شما حجت می آوریم. ما از نظر قرابت به رسول خدا صلی الله علیه و آله از شما برتریم؛ در زمان حیات آن حضرت و بعد از وفاتش. اگر ایمان دارید، درباره ما انصاف روا دارید، وگرنه گرایش به ظلم پیدا کرده اید که خود بر آن آگاهید. عمر به او گفت: ترا رها نمی کنیم، مگر این که بیعت کنی. علی به او گفت: شیری بدوش که سهمی از آن برای توست و امروز مرکب خلافت را محکم ببند تا فردا برای تو بازگرداند. سپس گفت: ای عمر! من سخن تو را نمی پذیرم و بیعت نمی کنم. ابوبکر به او گفت: پس اگر بیعت نمی کنی، مجبورت نمی کنم.(1)

گفتار دوم: امامت در دوران خلیفه دوم

اشاره

دینوری درباره چگونگی به خلافت رسیدن خلیفه دوم، چنین می نویسد:

ابوبکر، عثمان بن عفّان را خواست و به او گفت: سفارشم را بنویس. عثمان نوشت و برایش خواند: بسم اللّه الرحمن الرحیم. این سفارش ابوبکر بن ابی قحافه است در آخر عمرش در دنیا که از آن رخت برمی بندد و آغاز دوران آخرت که در آن داخل می شود. من عمر بن خطّاب را بر شما خلیفه کردم. اگر


1- . ابن قتیبی، الامامی و السیاسی، ص11.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه