امامت پژوهی: بررسی دیدگاه امامیه٫ معتزله و اشاعره صفحه 368

صفحه 368

چون علی علیه السلام خبر یافت که تقاضای آب کرده است، سه مشک آب برای او فرستاد و تازه آب به او رسیده بود که جماعتی از بنی هاشم و بنی امیه بیرون آمدند و شورشیان مسلح، خانه اش را محاصره کردند و مروان را از او خواستند و عثمان راضی نشد مروان را به آنها تسلیم کند.

وقتی امام علی علیه السلام خبر یافت که شورشیان قصد قتل عثمان را دارند، دو فرزندش حسن و حسین علیهما السلام را برای محافظت از خلیفه فرستاد. طلحه نیز پسرش محمّد را فرستاد و بیشتر صحابه به تبعیّت از امام علیه السلام پسران خویش را فرستادند. از طرف شورشیان تیراندازی شد. امام حسن علیه السلام مجروح شد و سر قنبر شکست و محمد بن طلحه نیز جراحت برداشت.

تنی چند از محاصره کنندگان، از خانه گروهی از انصار، وارد خانه عثمان شدند. از جمله کسانی که به نزد وی رسیدند، محمد بن ابی بکر و دو نفر دیگر بودند. فقط زن عثمان پیش او بود و کسان و وابستگان عثمان، سرگرم جنگ بودند. میان محمد بن ابی بکر و عثمان، گفت و شنودی شد. محمّد ریش عثمان را گرفت و عثمان گفت: «ای محمّد! اگر پدرت تو را می دید، از این کارت آزرده می شد». دست محمد سست شد و به صحن خانه رفت. دو نفر دیگر رفتند و عثمان را پیدا کرده، کشتند.

چون خبر به علی علیه السلام، طلحه، زبیر، سعد و دیگر مهاجران و انصار رسید، «إنّا للّه وإنّا الیه راجعون» گفتند. آنگاه علی علیه السلام به خانه عثمان رفت و آشفته و غمین بود. به دو پسرش فرمود: «چطور شما جلو در بودید و او کشته شد؟» حسن علیه السلام را سیلی زد و به سینه حسین علیه السلام زد و محمد بن طلحه را بد گفت و عبداللّه بن زبیر را لعن کرد. طلحه خطاب به امام علیه السلام گفت: «ای اباالحسن! نه بزن و نه بد بگو و نه لعنت کن! اگر مروان را به آنها داده بود، کشته نمی شد.(1)


1- . ر.ک: مسعودی، مروج الذهب، ج1، ص700-702.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه