- لطف الهي 1
- اشاره 1
- تحليل شناختي عصمت 1
- رهيافتهاي مختلف 1
- ملكه نفساني 2
- قوه عاقله 2
- اشاعره 2
- معتزله 2
- اماميه 2
- آفرينش طاعت صرف 3
- ارزيابي كلي ديدگاهها 3
- امكان عصمت و خاستگاه آن 3
- عدم آفرينش گناه 3
- صفت و حيثيت خاص 3
- بررسي خاستگاه و علل عصمت 4
- توفيق و لطف الهي 4
- اشاره 4
- عدم ملازمه غرايز با معصيت و خطا 4
- وجود غرايز عقلاني 4
- شعور و آگاهي 5
- روح القدس 5
- اراده و انتخاب 5
- پاورقی 5
- مجموع علل چهارگانه 5
تحليل شناختي عصمت
تعريف لغوي
عصمت در لغت از ماده «عصم» مشتق شده و به معناي منع و نگهداشتن است. اين جا به سه نظر اهل لغت اشاره ميشود: ابن فارس: «عصم اصل واحد صحيح يدل علي امساك و منع و ملازمه». [1] . زجاج: ابنمنظور از زجاج نقل ميكند كه: «اصل العصمه الحبل و كل ماامسك شيئا فقد عصمه». [2] . راغب: «العصم الامساك و الاعتصام الاستمساك». [3] . معناي فوق يعني استعمال عصمت با واژگان مانند «عاصم»، «اعتصام» در معناي نگهداري و منع در قرآن و روايات به صورت متعدد بكار رفته است. در قرآن حدودا سيزده مرتبه استعمال شده است مانند: «لاعاصم اليوم من امر اللّه». [4] . معناي لغوي و اصطلاحي عصمت در روايات به صورت متكثر استعمال شده است كه اشاره خواهد شد. بعد از تعريف لغوي عصمت، بايد حقيقت عصمت و گوهر آن روشن شود كه چگونه انساني به عنوان يك استثناء نه قاعده از آلودگي به گناه و حتي خطا مصونيت پيدا ميكند؟ آيا مصونيت فوق اختياري و اكتسابي است يا صرف لطف و نيروي الوهي است؟ انديشوران اسلامي در پاسخ سؤال فوق رهيافتهاي مختلفي عرضه داشتند كه اشاره ميشود.
رهيافتهاي مختلف
اشاره
تعاريف و رهيافتهاي مختلفي به عصمت از سوي متكلمان اسلامي عرضه شده است كه در اين جا به گزارش و تحليل مهمترين آنها ميپردازيم:
لطف الهي
اشاره
معروفترين تعريف عصمت تفسير آن به «لطف الهي» است كه خداوند آن را براي بعضي انسانها اعطا ميفرمايد كه در پرتو آن دارنده عصمت از ارتكاب گناه و ترك طاعت مصونيت پيدا ميكند، در عين حالي كه قادر بر انجام آن است. نيل به مقام عصمت با لطف الهي با امور چهارگانه ذيل ميسر ميشود: [5] . 1. در نفس معصوم ملكهاي كه مانع معصيت و داعي بر عفت است، به وجود ميآيد. 2. علم و آگاهي معصوم از كيفر گناه و منافع اطاعت. 3. اين علم و آگاهي با وحي و يا حداقل الهام تأكيد و تثبيت ميشود. 4. خداوند براي استمرار قوه عصمت، تهديدها و چه بسا مؤاخذههايي در دنيا براي تاركان اولي ملحوظ ميدارد. توضيح بيشتر هر كدام از اين عناصر چهارگانه در ضمن رهيافت بعدي و همچنين در بحث خاستگاه عصمت خواهد آمد. در اين جا به اين نكته اشاره ميشود كه انسان معصوم استعداد و شايستگي تقرب به مقام الهي و دوري و مصونيت از گناه را دارد و اين استعداد خود را با اعمال و نيروي اراده خود تقويت و بيشتر ميكند، با اين وجود براي عصمت كامل، نيازمند عنايت و توجه خاص الهي است و خداوند از راهكارهاي مختلف مانند الهام، وحي، تقويت نفس قدسي نبوي، فرشته «روحالقدس»، انسان معصوم را ياري و مدد ميرساند و اگر اين لطف الهي نبود امكان صدور گناه وجود داشت. مثال آن جريان زليخا و حضرت يوسف است كه صريح آيه ذيل ميگويد زليخا قصد يوسف كرد، اما يوسف نيز اگر برهان و راهنمائي خداوند را مشاهده نميكرد، قصد زليخا را كرده بود. ذيل آيه تأكيد دارد اين لطف الهي به دليل آن است كه يوسف قبلاً از بندگان مخلص و پاك الهي بود و شايستگي اين عنايت خاص را دارا بود. «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلاَ أَن رَأي بُرْهَانَ رَبِّهِ... إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُـخْلَصِينَ». [6] . اكثر متكلمان عصمت را به لطف تفسير ميكنند كه در پرتو آن وقوع معصيت و ترك اطاعت ممتنع ميشود، در عين حالي كه دارنده آن قادر بر معصيت و ترك اطاعت است. تعريف فوق تعريف معروف انديشوران اسلامي است كه اشاره ميشود.