- مقدمه 1
- دین در جهان معاصر 1
- اشاره 1
- عربستان... 1
- جهان در عصر بعثت 1
- تعصب قبیلگی 2
- شبه جزیرهی عربستان 2
- حکومت 2
- جنگ قبایل 2
- مردم عربستان 2
- غارت 3
- ماههای حرام 3
- طرد عضو قبیله 3
- بازارها و ادبیات عرب 3
- زن و خانواده 3
- دین عربستان 4
- سبعهی معلقه 4
- ازلام 4
- جنوب عربستان 4
- تجارت و پردهداری قریش 4
- تسلط بیگانه 5
- ایران... 5
- حیره و غسان 5
- اشاره 5
- ذونواس و کشتار مسیحیان 5
- دین زردشتی 6
- اوستا و گاتاها 6
- خدا در تعالیم زردشت 6
- حکومت 6
- مذهب 6
- عیسویان ایران 7
- زروانیان 7
- شرک در خلقت 7
- مزدکیه یا درست دینان 7
- کیش مانی 7
- ازدواج با محارم 8
- شاه و درباریان 8
- نظامات اجتماعی 8
- سازمان جامعه 8
- طبقهی روحانیان 8
- تعلیم و تربیت 9
- علوم و فنون 9
- اشاره 9
- امپراطوری روم شرقی... 9
- حکومت 9
- مذهب و علم و فلسفه 9
- بتپرستی و مسیحیت 10
- نسطوریان 10
- ماهیت عیسی مسیح 10
- تفکیک دین از قانون و حکومت 10
- یعقوبیه 10
- قانوننامهی یوستینیانوس 11
- رابطهی کلیسا و امپراطور 11
- تمدن روم شرقی 11
- برخی از تعالیم عهد جدید 11
- دهقانان 12
- بردگان و کارگران 12
- زن و روابط جنسی 12
- تجارت و صنعت 12
- طبقات 12
- بریتانیا در قرن ششم 13
- فرانسه در قرن ششم 13
- ایتالیا در قرن ششم 13
- سرنوشت مدارس یونان 13
- تعلیم و تربیت 13
- مصر 14
- سازمان اداری 14
- امپراطوری روم شرقی در آستانهی سقوط 14
- اشاره 14
- اسپانیا در قرن ششم 14
- اوضاع اجتماعی 14
- یهود... 15
- یهود در قرن ششم میلادی 15
- اشاره 15
- تورات 15
- خصومت یهود و مسیحیان 15
- مذهب 16
- تلمود 16
- اشاره 16
- حکومت 16
- هندوئیسم 16
- هندوستان... 16
- جینیسم 17
- خدا 17
- مقررات اجتماعی 17
- قانوننامهی مانو 17
- بودیسم 17
- ریاضت 18
- فلسفه 18
- چین کشور آسمانی... 18
- اشاره 18
- تعلیم و تربیت 18
- مبدء و معاد 19
- حکومت 19
- مذهب 19
- کنفوسیانیسم و سیر تاریخی آن 19
- دودمان تانگ 19
- ساختمان اجتماع 20
- فنون و هنرها 20
- ژاپن... 20
- آئین زندگی 20
- آموزش و پرورش 20
- حکومت 20
- آفرینش 21
- مقررات اجتماعی 21
- مذهب 21
- خانواده و زن 21
- بودیسم در ژاپن 21
- تعلیم و تربیت و علوم و فنون 22
- محمد یتیم 22
- از ولادت تا بعثت 22
- اقمار یا مستعمرات چین و هند 22
- حلف الفضول 23
- زناشویی خدیجه 23
- خردسالی محمد 23
- حرف فجار 23
- امین امت 23
- اصول اعتقادات 24
- رسول آفریدگان 24
- مسلمانان صدر اول 24
- از بعثت تا هجرت 24
- رژیم سرمایهداری به خطر میافتد 24
- صحیفهی ملعونه 25
- مردی جسور به اسلام میگرود 25
- پهلوانی دلیر به صف مسلمانان میپیوندد 25
- هجرت به حبشه 25
- مدینه آمادهی پذیرفتن اسلام میشود 25
- از هجرت تا وفات 26
- توطئهی دارالندوه 26
- سفر طائف 26
- مدینه آمادهی قبول اسلام میشود 26
- در قباء 27
- هجرت 27
- اشاره 27
- چند نکته با خواننده 27
- ورود به شهر 27
- تعقیب آغاز شد 27
- سال دوم هجرت 28
- سال اول هجرت 28
- دومین خطبه 28
- ده سال زندگی 28
- مسجد 28
- سال سوم هجرت 29
- غزوهی بدر 29
- مشکل یهود و غزوهی بنی قینقاع 29
- پیوندهای جدید 29
- غزوهی احد 30
- سال چهارم هجرت 30
- سال پنجم هجرت 30
- غزوهی بدر دوم 30
- سریهی ابوسلمة بن عبدالاسد 30
- سال هفتم هجرت 31
- سال ششم هجرت 31
- غزوة خندق یا احزاب 31
- غزوهی وادی القری 32
- نامه به سران جهان 32
- سال هفتم هجرت 32
- صلح حدیبیه 32
- پاسخ هرقل 32
- به سوی مکه، عمرهی قضا 33
- ازداج با میمونه 33
- سال هشتم هجرت 33
- سریههای پس از خیبر 33
- سال نهم هجرت 34
- غزوه حنین 34
- سریهی مؤته 34
- فتح مکه 34
- سریهی سلاسل 34
- محمد میمیرد 35
- آیندهی امت 35
- اشاره 35
- روز ترویه 35
- غزوهی تبوک 35
- در کودکی 36
- در کفالت ابوطالب 36
- شبانی گوسفندان 36
- گوشهای از اخلاق محمد 36
- در کفالت عبدالمطلب 36
- در کار تجارت 37
- نظافت 37
- با ستمدیدگان 37
- با خانواده 37
- با بردگان 37
- زهد و پارسائی 38
- عبادت 38
- ادب معاشرت 38
- بخشایش و گذشت 38
- حریم قانون 38
- اسلام و سایر ادیان 39
- محمد در آئینهی اسلام 39
- استقامت 39
- احترام به افکار عمومی 39
- جهانبینی اسلامی 40
- تفاوت بیانات عرفانی اسلام با دیگران 40
- طعن و جواب 40
- نتیجههای فاسد عرفان هندی 40
- اصالت فرد از نظر طبیعت بشری 40
- ولایت الهی 41
- اجمالی از سیر معنوی 41
- خاتمه این بحثها 41
- برگردیم به روش اسلام 41
- برتری اسلام در توحید 41
- بشارات انبیاء 42
- اسلام 42
- چهرههای نمایان تاریخ 42
- سیمای محمد 42
- پیامبری هم مشمول سرنوشت است 43
- سرشت و سرنوشت 43
- زمینه سازی سرنوشت در مورد پیامبران 43
- نشانهها و علائمی که به مقصد رهبری میکند 43
- آمادگی زمان و محیط 43
- تفاوت بشارتهای مربوط به پیامبر اسلام با بشارات سایر پیامبران 44
- بشارات کتب و صحف انبیاء و مصلحین دربارهی پیامبر اسلام 44
- مشخصاتی از بشارات 44
- بشارت ادریس نبی 44
- بشارتی از تورات یا عهد عتیق 44
- ختم نبوت 45
- نبوت تبلیغی 45
- بشارت دیگری از تورات 45
- بشارت حضرت داود نبی 45
- بشارت انجیل 45
- تحرک و انعطاف 46
- جبر تاریخ 46
- دین جاوید 46
- نیازمندیها 46
- مقتضیات زمان 46
- اجتهاد 47
- جامعیت، و به تعبیر خود قرآن وسطیت 47
- اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است 47
- بینشهای نو 47
- انتقال وظیفه 47
- پاورقی 48
- نسبیت اجتهاد 48
طرح مسائلی از قبیل: جبر تاریخ، تغییر نیازمندیها، مقتضیات زمان همین اندازه مفید است که بدانیم نمیتوان این امور را بهانه قرار داد و چشم بسته قانونی را محکوم کرد و منکر جاوید بودنش شد.ولی بدیهی است که طرح این مسائل به تنهائی کافی نیست مشکل جاوید بودن را حل نماید. زیرا مسلما یک قانون جاودانه اگر بخواهد بر تمام صور متغیر زندگی احاطه نماید و راه حل تمام مشکلات را ارائه دهد و هر مشکلی را به صورت خاصی حل نماید، باید از نوعی دینامیسم و تحرک و از نوعی انعطاف بهرهمند باشد، خشک و جامد و انعطافناپذیر نباشد. اکنون باید ببینیم اسلام با حفظ اصل: [ صفحه 552] حلال محمد حلال الی یوم القیامة و حرام محمد حرام الی یوم القیامة.چگونه راه حلهای مختلف در صور گوناگون زندگی نشان میدهد.مسلما باید در سیستم قانونگزاری اسلام راز و رمزی نهفته باشد تا بتواند بر این مشکل عظیم فائق آید.مادر و منبع همهی رازها و رمزها، روح منطقی اسلام و وابستگی کامل آن به فطرت و طبیعت انسان و اجتماع و جهان است.اسلام در وضع قوانین و مقررات خود رسما احترام فطرت و وابستگی خود را با قوانین فطری اعلام نموده است. این جهت است که به قوانین اسلام امکان جاویدانی بودن داده است.اتکاء و وابستگی اسلام را با فطرت با مشخصات ذیل میتوان شناخت:1- پذیرش و وارد کردن عقل در حریم دین. هیچ دینی مانند اسلام با عقل پیوند نزدیک نداشته است و برای او «حق» قائل نشده است. کدام دین را میتوان پیدا کرد که عقل را یکی از منابع احکام خود معرفی کند، فقهاء اسلام منابع و مدارک احکام را چهار چیز شمرهاند: کتاب، سنت، اجماع، عقل. فقهاء اسلام میان عقل و شرع رابطهی ناگسستنی قائلند و آن را قاعدهی ملازمه مینامند. میگویند:کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و کل ما حکم به الشرع حکم به العقل.هر چه را عقل دریابد، شرع بر طبق آن حکم میکند، و هر چه شرع حکم کند، مبنای عقلی دارد.عقل در فقه اسلامی هم میتواند خود اکتشافکنندهی یک قانون [ صفحه 553] باشد و هم میتواند قانونی را تقیید و تحدید کند و یا آنرا تعمیم دهد و هم میتواند در استنباط از سایر منابع و مدارک مددکار خوبی باشد. حق دخالت عقل از آنجا پیدا شده که مقررات اسلامی با واقعیت زندگی سرو کار دارد، اسلام برای تعلیمات خود رمزهای مجهول لا ینحل آسمانی قائل نشده است.
جامعیت، و به تعبیر خود قرآن وسطیت
یک جانبه بودن یک قانون یا یک مکتب دلیل منسوخ شدن خود را همراه دارد. عوامل مؤثر و حاکم بر زندگی انسان فراوان است، چشمپوشی از هر یک از آنها خود به خود عدم تعادل ایجاد میکند. مهمترین رکن جاوید ماندن توجه به همهی جوانب مادی و روحی و فردی اجتماعی است. جامعیت و همه جانبه بودن تعلیمات اسلامی مورد قبول اسلامشناسان است. بحث تفصیلی دربارهی این مطلب از عهدهی این گفتار بیرون است.
اسلام هرگز به شکل و صورت و ظاهر زندگی نپرداخته است
تعلیمات اسلامی همه متوجه روح و معنی، و راهی است که بشر را به آن هدفها و معانی میرساند. اسلام هدفها و معانی و ارائهی طریقهی رسیدن به آن هدفها و معانی را در قلمرو خود گرفته و بشر را در غیر این امر آزاد گذاشته است و به این وسیله از هر گونه تصادمی با توسعهی تمدن و فرهنگ پرهیز کرده است.در اسلام یک وسیلهی مادی و یک شکل ظاهری نمیتوان یافت که جنبهی «تقدس» داشته باشد و مسلمان وظیفهی خود بداند که آن شکل و ظاهر را حفظ نماید. از این رو، پرهیز از تصادم یا مظاهر توسعهی علم و تمدن یکی از جهاتی است که کار انطباق این دین را با مقتضیات زمان [ صفحه 554] آسان کرده و مانع بزرگ جاوید ماندن را از میان برمیدارد.4- رمز دیگر خاتمیت و جاودانی بودن این دین که آن نیز از هماهنگی با قوانین فطری سرچشمه میگیرد اینست که برای احتیاجات ثابت و دائم بشر قوانین ثابت و لا یتغیری در نظر گرفته و برای اوضاع و احوال متغیر وی وضع متغیری را پیشبینی کرده است.قبلا گفتیم که پارهای از احتیاجات بشر چه در زمینههای فردی و چه در زمینههای اجتماعی وضع ثابتی دارد و در همهی زمانها یکسان است. نظامی که انسان باید به غرایز خود بدهد که «اخلاق» نامیده میشود، و نظامی که باید به اجتماع بدهد که «عدالت» خوانده میشود، و رابطهای که باید با خالق خود داشته باشد و ایمان خود را تجدید و تکمیل کند که «عبادت» نامیده میشود، از این قبیل است.قسمتی دیگر از احتیاجات بشر متغیر است و از لحاظ قانون وضع متغیری را ایجاب میکند. اسلام برای این احتیاجات متغیر وضع متغیری در نظر گرفته است. از این راه که این اوضاع متغیر را با اصول ثابت و لا یتغیر مربوط کرده است و آن اصول ثابت در هر وضع جدید و متغیری قانون فرعی خاص و متناسبی تولید مینمایند.به ذکر دو مثال قناعت میکنیم:در اسلام یک اصل اجتماعی هست به این صورت:و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة سورهی انفال، آیهی 60.یعنی تا آخرین حد امکان در برابر دشمن نیرو تهیه کنید و نیرومند باشید. این اصل را «کتاب» یعنی قرآن به ما تعلیم میدهد. از طرف دیگر در سنت یک سلسله دستورها رسیده است که در فقه به نام «سبق و رمایة» معروف است، دستور رسیده که خود و فرزندانتان تا حد مهارت [ صفحه 555] کامل فنون اسبسواری و تیراندازی را یاد بگیرید. اسبدوانی و تیراندازی جزء فنون نظامی آن عصر و بهترین وسیلهی تهیه نیرو و نیرومند شدن در مقابل دشمن در آن عصر بوده است. ریشه و اصل قانون «سبق و رمایة» اصل «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة» است یعنی تیر و شمشیر و نیزه و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد و جزء هدفهای اسلامی نیست، آنچه اصالت دارد اینست که مسلمانان باید در هر عصر و زمانی تا آخرین حد امکان از لحاظ قوای نظامی و دفاعی در برابر دشمن قوی باشند.در حقیقت لزوم مهارت در تیراندازی و اسبدوانی جامهایست که به تن لزوم نیرومندی در برابر دشمن پوشانده شده است و به عبارت دیگر مهارت در تیراندازی شکل اجرائی نیرومند بودن در آن عصر و زمان بوده است. لزوم نیرومندی در مقابل دشمن قانون ثابتی است که از یک احتیاج ثابت و دائم سرچشمه میگیرد. اما لزوم مهارت در تیراندازی و اسبدوانی مظهر یک احتیاج موقت است و با مقتضیات زمان و توسعهی عوامل فرهنگی و فنی تغییر میکند و چیزهای دیگر از قبیل لزوم مهارت در بکار بردن سلاحهای امروز جای آن را میگیرد.مثال دیگر: پیغمبر اکرم (ص) فرموده است طلب دانش بر هر مسلمان واجب است.دانشمندان اسلامی به ثبوت رسانیدهاند که وجوب تحصیل دانش از نظر اسلام در دو مورد است: یکی در موردی که تحصیل ایمان، به دانش بستگی دارد و دیگر در مواردی است که انجام یک وظیفه بدان بستگی پیدا میکند.در مورد دوم میگویند وجوب طلب دانش تهیوئی است یعنی برای اینست که انسان را برای عمل و انجام وظیفه آماده نماید. [ صفحه 556] اینجاست که تحصیل علوم از نظر وجوب و عدم وجوب بحسب مقتضیات زمان متفاوت میشود. در برخی از زمانها انجام تکالیف اسلامی حتی تکالیف اجتماعی از قبیل تجارت، صنعت، سیاست و غیره نیاز چندانی به تحصیل دانش ندارد. تجربیات عادی کافی است، ولی در زمان دیگر مانند زمان ما انجام این وظایف آنچنان پیچیده و دشوار است که سالها درس و تخصص لازم است تا انجام تکالیف اجتماعی اسلامی (واجبهای کفائی) امکانپذیر گردد. از این رو تحصیل علوم سیاسی و اقتصادی و فنی و غیره که در عصری واجب نبود در عصر دیگر واجب میشود. چرا؟ چون اجراء و عملی ساختن اصل لزوم حفظ حیثیت و عزت و استقلال جامعهی اسلامی که یک اصل ثابت و دائم است در شرائط این زمان جز با تحصیل و تکمیل دانش حاصل نمیشود، و انجام این تکلیف در شرائط و زمانهای مختلف به یک شکل نیست.از این گونه مثالها زیاد میتوان پیدا کرد.5- یکی دیگر از جهاتی که نشانهی هماهنگی تعلیمات اسلامی با فطرت و طبیعت است و به آن امکان جاوید ماندن میدهد رابطهی علی و معلولی احکام اسلامی با مصالح و مفاسد واقعی و درجهبندی احکام از این نظر است.در اسلام اعلام شده که احکام تابع یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی است و اعلام شده که این مصالح و مفاسد در یک درجه نمیباشند.این جهت سبب شده که باب مخصوصی در فقه اسلامی به نام باب «تزاحم» یا «اهم و مهم» باز شود و کار فقها و کارشناسان اسلامی را در موارد برخورد و اجتماع مصالح و مفاسد گوناگون آسان نماید اسلام خود اجازه داده است که در این گونه موارد علمای امت درجهی [ صفحه 557] اهمیت مصلحتها را با توجه به راهنمائیهای خود اسلام بسنجند و مصالح مهمتر را بر مصالح کماهمیتتر ترجیح دهند و خود را از بنبست خارج نمایند.از رسول اکرم (ص) روایت شده:اذا اجتمعت حرمتان طرحت الصغری للکبری.آنجا که دو امر واجبالاحترام جمع شد باید از کوچکتر بخاطر بزرگتر صرفنظر کرد.ابناثیر در «النهایه» این حدیث را نقل میکند و میگوید:ای اذا کان أمر فیه منفعة للناس و مضرة علی الخاصة قدمت منفعة العامة.اگر چیزی باشد که در آن فائدهی جمع و زیان فرد باشد، منفعت جمع بر زیان فرد مقدم است.آنچه ابناثیر گفته است یکی از موارد تقدم مصلحت مهمتر بر مصلحت کوچکتر است، مفاد حدیث منحصر به این یک مورد نیست.تشریح بدن میت که در عصر ما برای پیشرفت علم ضروری شناخته شده است یکی از مصادیق باب «تزاحم» است. چنانکه میدانیم اسلام احترام بدن مسلمان و تسریع در مراسم تجهیز میت را لازم شمرده است، از طرفی قسمتی از تحقیقات و تعلیمات پزشکی در عصر ما متوقف بر تشریح است، دو مصلحت در جهت مخالف یکدیگر قرار گرفتهاند. بدیهی است که مصلحت تحقیقات و تعلیمات پزشکی بر مصلحت تسریع تجهیز میت و احترام بدن او ترجیح دارد. در صورت انحصار به میت مسلمان و کافی نبودن غیر مسلمان، و با مقدم داشتن میت ناشناخته بر میت شناخته شده و رعایت بعضی خصوصیات دیگر به حکم قاعده «اهم و مهم» از تشریح بدن میت مسلمان رفع منع میشود. [ صفحه 558] این قاعده نیز مثالهای فراوان دارد.6- چیز دیگری که به مقررات اسلامی خاصیت انعطاف و تحرک و انطباق بخشیده و آن را جاوید نگه میدارد وجود یک سلسله قواعد کنترلکننده است که در متن مقررات اسلامی قرار گرفته است. فقها نام بسیار زیبائی روی آنها نهاده آنها را قواعد «حاکمه» مینامند، یعنی قواعدی که بر سراسر احکام و مقررات اسلامی تسلط دارد و بر همه آنها حکومت میکند. این قواعد مانند یک عده بازرس عالی احکام و مقررات را تحت نظر قرار میدهد و آنها را کنترل میکند. قاعده «حرج» و قاعده «لا ضرر» از این دسته است. درحقیقت اسلام برای این قواعد حق «وتو» قائل شده است، این قواعد نیز داستان جالب و مفصلی دارد.7- یکی دیگر اختیاراتی است که اسلام به حکومت اسلامی، و به عبارت دیگر به اجتماع اسلامی داده است. این اختیارات در درجهی اول مربوط به حکومت شخص پیغمبر است و از او به حکومت امام و از او به هر حکومت شرعی دیگر منتقل میشود، قرآن کریم میفرماید:النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم.پیغمبر از خود مؤمنان بر آنها حق تسلط بیشتری دارد.این اختیارات دامنهی وسیعی دارد، حکومت اسلامی در شرائط جدید و نیازمندیهای جدید میتواند با توجه به اصول و مبانی اساسی اسلامی یک سلسله مقررات وضع نماید که در گذشته موضوعا منتفی بوده است [508] اختیارات قوهی حاکمهی اسلامی، شرط لازم حسن اجرای [ صفحه 559] قوانین آسمانی و حسن تطبیق با مقتضیات زمان و حسن تنظیم برنامههای مخصوص هر دوره است. این اختیارات حدود و شرائطی دارد که اکنون مجال سخن دربارهی آنها نیست.
انتقال وظیفه
گفتههای گذشته روشن کرد که بلوغ عقلی و علمی بشر و طلوع دورهی توانائی وی بر دریافت حقایق کلیهی معارف و قوانین الهی و بر حفظ مواریث دینی و مبارزه با تحریفها و بدعتها، دعوت و تبلیغ و اشاعهی دین، زمینهی اصلی پایان یافتن پیامبری است. قسمت عمدهی وظائفی که در دورهی کودکی بشر اجبارا «وحی» انجام داده است، در دورهی رشد و بلوغ عقل و علم، نیروی علمی و عقلی انجام میدهد و «علما وارث انبیا» میگردند.با اینکه اسلام بر خلاف سنت رائج مذاهب، هیچ گونه امتیازی برای علمای امت که منجر به نوعی امتیاز طبقاتی بشود قائل نشده است، ایفاء بزرگترین نقشهای دینی را بر عهدهی آنها گذاشته است. در هیچ دینی به اندازهی اسلام علماء امت نقش اصیل و مؤثری نداشتهاند و این، از خصیصهی خاتمیت این دین ناشی میشود.اولین «پستی» که در دورهی خاتمیت از پیامبران به عالمان انتقال مییابد پست دعوت و تبلیغ و ارشاد و مبارزه با تحریفها و بدعتها است.تودهی بشر در همه دورهها نیازمند به دعوت و ارشاد است، قرآن با کمال صراحت این وظیفه را بر عهدهی گروهی از امت خود میگذارد:ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر. سورهی آلعمران، آیه 104. [ صفحه 560] باید گروهی از شما باشند که دعوت به خیر کنند، به نیکی فرمان دهند و از زشتی باز دارند.همچنین عللی که منجر به تحریف و بدعت میشود همه وقت بوده است و خواهد بود، و باز علماء امت هستند که وظیفهدار مبارزه با تحریفها و بدعتها میباشند. رسول اکرم فرمود:اذا ظهرت البدع فعلی العالم أن یظهر علمه و من لم یفعل فعلیه لعنة الله [509] .آنگاه که بدعتها پدید میآیند بر عهده دانشمند است که دانش خویش را آشکار کند و آنکه نکند لعنت خدا بر او باد.آن چیزی که این مبارزه را ممکن و کار آن را آسان میکند محفوظ ماندن معیار و مقیاس اصلی یعنی قرآن است. رسول اکرم مخصوصا تأکید کرده است که برای صحت و سقم چیزهائی که از زبان او نقل میشود از مقیاس قرآن استفاده کنند.نگهداری متون اصلی از دستبرد حوادث، استنباط فروع از اصول و تطبیق کلیات بر جزئیات، طرح و اکتشاف مسائل جدید که هر عصری با خود میآورد، جلوگیری از گرایشهای یک جانبه، مبارزه با جمود بر شکلها و ظاهرها و عادتها، تفکیک احکام اصلی و ثابت و مادر، از مقررات فرعی و نتیجه، تشخیص اهم و مهم و ترجیح اهم، تعیین حدود و اختیارات حکومت در وضع قوانین موقت، و بالاخره تنظیم «برنامه»های متناسب با احتیاجات روز از اهم وظائف علماء امت در دورهی خاتمیت است.علماء امت اسلامیه بر حسب وظیفه و مسؤولیتی که دارند عالمترین مردم به زمان خویش خواهند بود. زیرا تشخیص مقتضیات واقعی [ صفحه 561] زمان از مقتضیات انحرافات اخلاقی و انحطاطات روحی انسانها، بدون آشنائی با روح زمان و عوامل دستاندرکار ساختمان زمان، و جهت سیر آن عوامل، امکانپذیر نمیباشد.
اجتهاد
اهم وظائف و مسؤولیتهای علماء امت «اجتهاد» است. اجتهاد یعنی کوشش عالمانه، با متد صحیح، برای درک مقررات اسلام با استفاده از منابع: کتاب، سنت، اجماع، عقل.کلمهی اجتهاد اولین بار در احادیث نبوی بکار رفته و سپس در میان مسلمین رائج گردیده است. این کلمه در قرآن نیامده است، کلمهای که از لحاظ روح معنی مرادف این کلمه است و در قرآن آمده است «تفقه» است. قرآن صریحا به تفقه و فهم عمیق دین دعوت کرده است.اجتهاد یا تفقه در دورهی خاتمیت وظیفهی بسیار حساس و اساسی بر عهده دارد و از شرائط امکان جاوید ماندن اسلام است. اجتهاد را، به حق، نیروی محرکهی اسلام خواندهاند. ابنسینا فیلسوف بزرگ اسلامی با روشنبینی خاصی این مسئله را طرح میکند. میگوید:«کلیات اسلامی ثابت و لا یتغیر و محدود است و اما حوادث و مسائل نامحدود و متغیر است و هر زمانی مقتضیات مخصوص خود و مسائل مخصوص خود دارد؛ به همین جهت ضرورت دارد که در هر عصر و زمانی گروهی متخصص و عالم به کلیات اسلامی و عارف به مسائل و پیشآمدهای زمان عهدهدار اجتهاد و استنباط حکم مسائل جدید از کلیات [ صفحه 562] اسلامی بوده باشند» [510] .علماء اسلام در دورههای درخشان تمدن اسلامی - که جامعهای بسیط و بدوی به سرعت رو به گسترش و توسعه گذاشت، آسیا و قسمتهائی از اروپا و آفریقا را در بر گرفت و بر ملتها و نژادهای گوناگون که هر کدام سابقه و فرهنگ خاصی داشتند حکومت کرد و هزارها مسئلهی نو و جدید بوجود آورد - به خوبی از عهدهی وظیفهای که به آنها محول شده بود برآمدند و اعجاب جهانیان را برانگیختند. علماء اسلام ثابت کردند که منابع اسلامی اگر مقرون به حسن تشخیص و حسن استنباط باشد قادر است با یک اجتماع متحول و متکامل پیش برود و آن را رهنمائی کند. ثابت کردند که حقوق اسلامی زنده است و قابلیت دارد با مقتضیات ناشی از پیشرفت زمان هماهنگی کند و به احتیاجات هر عصری پاسخ بگوید.شرقشناسان و حقوقدانان که تاریخ فقه اسلامی را در آن عصر مطالعه کردهاند به این حقیقت معترفند و حقوق اسلامی را یک مکتب حقوقی مستقل و زنده شناختهاند.تا قرن هفتم هجری حق اجتهاد محفوظ و باب آن مفتوح بود. در این قرن به علل خاص تاریخی با یک شورا و اجماع ساختگی این حق از علماء سلب گردید و علماء مجبور شدند که برای همیشه از نظریات علماء قرن دوم و سوم هجری تبعیت کنند و از اینجا مسئلهی حصر مذاهب فقهی به مذاهب چهارگانه معروف بوجود آمد.سد باب اجتهاد یک فاجعهی بزرگ در جهان اسلام، بشمار میرود و شاید تا حدودی عکسالعمل یک سلسله اجتهادهای افراطی بود و [ صفحه 563] به هر حال جمودها و رکودها در فقه اسلامی از آنوقت آغاز گردید.سد باب اجتهاد در میان اهل تسنن صورت گرفت و مستقیما به جهان شیعه مربوط نبود، اما خواه ناخواه در جهان شیعه نیز اثر نامطلوب گذاشت. در فقه شیعه پس از قرن هفتم بینشها و دیدهای عمیقی پیدا شده و در بعضی قسمتها تحولات وسیعی رخ داده است، در عین حال نمیتوان انکار کرد که در این سیستم فقهی نیز تمایل به طرح مسائل به صورت هفت قرن پیش و گریز از مواجهه با مسائل مورد احتیاج روز و بیمیلی به کشف طریقههای نوتر و عمیقتر، به شکل واضحی دیده میشود.در قرن ما با کمال تأسف یک نهضت قانونگزاری در کشورهای اسلامی به تقلید از روشهای غربی آغاز شده است و بسیاری از مقررات فقه اسلامی به ناحق قربانی این نهضت شده است. بدبختانه این حرکت در حال پیشروی است و چیزی نمانده که اسلام را از صحنهی اجتماع بکلی بیرون و به گوشهی انزوای مساجد و معابد محصور نماید. مسلما بزرگترین فاجعهی این قرن، بلکه بزرگترین فاجعهی چهارده قرن، برای اسلام همین است که هر روز به بهانهی عدم سازگاری با مقتضیات زمان، بخشی از مقررات اسلامی از زندگانی مسلمین حذف و بر جای آن مقررات اروپائی با همهی نارسائی و ناسازگاری حکمفرما میشود.علل و عوامل این جریان بر کسی پوشیده نیست، چیزی که نباید کتمان کرد اینست که جمود و رکود فکری که در قرون اخیر بر جهان اسلام حکمفرما شد و مخصوصا باز ایستادن فقه اسلامی از تحرک و پیدایش روح تمایل و نگرش به گذشته و پرهیز از مواجهه با روح زمان یکی از علل این شکست بشمار میرود. امروز جهان اسلام بیش [ صفحه 564] از هر وقت دیگر نیازمند به یک نهضت قانونگزاری است که با یک دید نو و وسیع و همه جانبه از عمق تعلیمات اسلامی ریشه بگیرد و این ریسمان استعمار فکری غربی از دست و پای مسلمانان باز شود.