- مقدمه 1
- ابلیس هیچ گونه سلطه ای بر جانشینان خدا در زمین ندارد 1
- شرح کلمات و واژه ها 4
- تاویل و معنای آیات 7
- آثار عمل و جاودانگی آن و گسترش برکت و شومی برخی اعمال بر زمان و مکان 9
- عصمت جانشینان خدا از گناه و معصیت 11
- عصمت جانشینان خدا از گناه و معصیت 11
- الف - روایات دروغینی که بر علیه نبی خدا داود - علیه السلام - و خاتم انبیاء محمد صلی الله علیه و آله ساختند 12
- ازدواج داود - علیه السلام - در قرآن کریم : 12
- 1 - روایت وهب بن منبه : 13
- ازدواج داود - علیه السلام - درروایات 13
- 3 - روایت یزید رقاشی از قول انس بن مالک : 14
- 2 - روایت حسن بصری : 14
- بررسی اسناد این روایات 15
- لف - وهب بن منبه : 15
- ب - حسن بصری : 16
- ج - یزید بن ابان رقاشی : 17
- نقد و بررسی متون روایات گذشته 18
- نخست - روایت وهب بن منبه : 18
- دوم - روایت حسن بصری : 19
- سوم - روایت یزید الرقاشی : 20
- ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله با زینب در روایت : 21
- چهارم - نتیجه این بررسی ها : 21
- تاویل و معنای این آیات در روایات مکتب خلفا 22
- آیات وارد درباره ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله با زینب 22
- نقد و بررسی هر دو روایت 23
- الف - بررسی سند 23
- ب - بررسی متن 23
- ازدواج زید با زینب دختر عمه رسول خدا صلی الله علیه و آله 24
- داستان ازدواج و طلاق زید با زینب و ازدواج رسول خدا با او 24
- ب - آیات دیگری که در تاویل و معنای آنها اشتباه کرده اند 26
- تفسیر برخی واژها و مصطلحات 28
- الف - اوامر و نواهی خداوند 29
- نخست ، تعریف مصطلحات بحث 29
- ب - ترک اولی 29
- ج - معصیت 30
- د - ذنب 31
- دوم : تعریف و شرح برخی واژه ها 32
- الف - داستان ابراهیم - علیه السلام - و شکستن بت ها 35
- تاویل و معنای آیات 35
- ب - داستان یوسف و برادران 35
- سوم : تاویل و معنای آیات 35
- تاویل معنای آیات گذشته بر اساس معنای واژه ها در لغت عرب 35
- شرح و تفسیر واژها 36
- ج - داستان رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از فتح 36
- تاویل و معنای آیات در روایات امامان اهل بیت علیهم السلام 37
- نتیجه آنکه 41
- پی نوشتها 41
داستان ازدواج و طلاق زید با زینب و ازدواج رسول خدا با او
زید بن حارثه در دوران جاهلیت به اسارت درآمد و در برخی از بازارهای عرب فروخته و برای خدیجه خریداری شد . خدیجه نیز ، پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله وی را که هشت ساله بود ، به رسول خدا صلی الله علیه و آله بخشید . وی در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بزرگ شد و خویشاوندانش از حال وی آگاه شدند . پدر و عمویش به مکه آمدند تا فدا داده و آزادش کنند . نزد پیامبر رفتند : ای فرزند عبد المطلب ! ای پسر هاشم ! ای زاده آقای قوم خود ! برای آزادی فرزندمان نزد تو آمده ایم ، بر ما منت گذار و در فدای او با ما نیکویی کن
! پیامبر فرمود : چه کسی را می گویید ؟ گفتند : زید بن حارثه را ، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : چرا راه دیگر را اختیار نکنیم ؟ گفتند : چه راهی ؟ فرمود : او را صدا بزنید و مختارش بگذارید ، اگر شما را برگزید با شما باشد و اگر مرا برگزید ، به خدا سوگند من کسی نیستم که دیگری را بر آنکه مرا بر گزیده ، ترجیح دهم . گفتند براستی که احسان و بخشش تو بر ما بسی فراتر از مرز انصاف است . رسول خدا صلی الله علیه و آله زید را فرا خواند و فرمود : آیا اینان را می شناسی ؟ گفت : آری ، این پدرم می باشد و این عمویم . فرمود : من نیز ، همانم که شناخته ای و رفتارم را با خودت دیده ای . اکنون یا مرا انتخاب کن یا اینان را !
زید گفت : من اینها را نمی خواهم . من کسی نیستم که احدی را بر شما ترجیح دهم ، شما برای من به جای پدر و عمو هستید ! گفتند : وای بر تو ای زید ! تو بردگی را بر آزادی و بر پدر و بستگانت ترجیح می دهی ؟ گفت : آری ، من از این مرد چیزی دیده ام که هرگز کسی را بر او ترجیح نخواهم داد . رسول خدا صلی الله علیه و آله که چنین دید ، زید را به سوی حجر اسماعیل - در بیت الحرام - برد و فرمود : ای حاضران ! گواه باشید
که زید فرزند من است ؛ از من ارث می برد و از او ارث می برم ! پدر و عمویش که این صحنه را دیدند جانشان آرام گرفت و بازگشتند . (22 )
زید بن حارثه پس از آن واقعه به رسول خدا منسوب شد و وی را زید بن محمد می گفتند و رسول خدا صلی الله علیه و آله کنیز و دایه خود بره حبشی را به عقد او در آورد . او پیش تر با عبید حبشی ازدواج کرده و بود . این زن ابتدا ایمن را به دنیا آورد و به ام ایمن مشهور شد و سپس در مکه اسامه بن زید را به دنیا آورد . ( 23)
این ، داستان پسر خواندگی زید از سوی رسول خدا خدا صلی الله علیه و آله بود . داستان ازدواج زید با زینب بدین گونه است که می آید :
ازدواج زید با زینب دختر عمه رسول خدا صلی الله علیه و آله
پس از هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه ، عده ای از صحابه به خواستگاری زینب دختر امیمه و نوه عبد المطلب رفتند . زینب برادرش را برای مشورت نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد . پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : وی درباره کسی که کتاب خدا و سنت پیامبرش را به او بیاموزد چه نظری دارد ؟ زینب پرسید : او کیست ؟ فرمود : زید ! زینب خشمگین شد و گفت : دختر عمه خودت را به غلامت می دهی ؟ ! من با او ازدواج نمی کنم ! من از جهت ریشه و تبار از او برترم ! من در
قوم خود ایم و بی شوهر می مانم !