- به عنوان پیشگفتار 1
- اشاره 10
- انگیزه نگارش 11
- پدر، مادر، کودکی 13
- خصوصیات اخلاقی 14
- شوق وافر به اهل بیت رسالت علیهم السلام 15
- تحصیلات 22
- تلاش وی در تبلیغ 30
- تألیفات 33
- پیرامون کتاب حاضر 41
- چند تذکر 44
- منابع و مصادر کتاب «منازل الآخره» 47
- کتب شرح حال مؤلف 50
- عَقَبه اوّل: سَکَراتِ مَوْت و شدّتِ جان کندن است 61
- اشاره 61
- عَقَبه دوّم: عَدیله عِندَ المَوت است 69
- عقبه اول: وحشت قبر است 79
- توضیح 79
- عَقَبه دوم: ضَغطه و فشار قبر 85
- اشاره 102
- حکایت 107
- حکایت 113
- حکایت 115
- حکایت 117
- توضیح 143
- اما اخبار در فضل صلوات 144
- و اما روایات در حُسنِ خُلق پس چنین است 149
- حکایت اول 157
- حکایت دوم 159
- حکایت سوم 162
- اشاره 193
- قصه اول 199
- در ذکر قِصَصِ خائفان 199
- قصه دوم 201
- قصه سوم 208
- قصه چهارم 209
- قصه پنجم 210
- قصه ششم 213
- مَثَلِ اول 215
- مَثَلِ دوم 220
- مَثَلِ سوم 224
- مَثَلِ چهارم 231
- مَثَلِ پنجم 238
تویی آن دست پرور مرغ گستاخ
که بودت آشیان بیرون از این کاخ
چرا زان آشیان بیگانه گشتی
چو دونان مرغ این ویرانه گشتی
بیفشان بال و پر زامیزش خاک
بپر تا کنگره ایوان افلاک
ببین در رقص، ازرق طیلسانان
ردای نور بر عالم فشانان
همه دور جهان روزی گرفته
به مقصد راه فیروزی گرفته
خلیل آسا دَرِ ملک یقین زن
ندای «لا اُحِبُّ الْآفِلین» زن
مَثَلِ دوم
برای دنیا و اهل دنیا که فریب آن را خورده اند و دل به آن بسته اند:
بُلُوهِر گفت که یک شهری بود که عادت مردم آن شهر آن بود که مرد غریبی را که از احوال ایشان اطلاع نداشت پیدا می کردند، و بر خود یکسال پادشاه و فرمانفرما می کردند، و آن مرد چون بر احوال ایشان مطّلع نبود گمان می برد که همیشه پادشاه ایشان خواهد بود، چون یک سال می گذشت او را از شهر خود عریان و دست خالی و بی چیز بدر می کردند و به بلا و مشقتی مبتلا می شد که هرگز به خاطرش خطور نکرده بود و پادشاهیِ در آن مدّت موجب و بال و اندوه و مصیبت او می گردید و