معاد و جهان پس از مرگ صفحه 192

صفحه 192

رساندند، مردم ده دسته دسته به تماشا می‌آمدند ولی از قاتل خبری نبود و به همین جهت مضطرب و متحیر بودن که چه کنند، بالاخره بدن مقتول را برای دفن آماده ساختند.

من به خود آمدم که راستی طلوع آفتاب نزدیک است و من هنوز نماز نخوانده‌ام ناگهان دیدم در بدنم هستم و شخصی که روح مرا تجرید کرد به من گفت: حالت چطور است؟ من آنچه را دیده بودم برای او نقل کردم و تاریخ حادثه را دقیقاً ضبط نمودم.

دو ماه از این جریان گذشت چند نفر از اهالی روستا به «مشهد» آمدند. هنگامی که با من ملاقات کردند، من از حال مقتول جویا شدم و بدون اینکه سخنی از قتل او بگویم پرسیدم حالش چطور است؟

گفتند: متأسفانه دو ماه قبل او را کشته‌اند و جسد او را در کنار نهر یافته‌ایم! اما قاتل او شناخته نشده است.

هفت سال از این جریان گذشت، من به ده آمدم تا بستگان و دوستان را از نزدیک ببینم، مردم دسته دسته به ملاقات من می‌آمدند تا اینکه شخص قاتل به مجلس آمد، هنگامی که مجلس خلوت شد او را به نزدیک خود دعوت کردم و گفتم: راستی بگو ببینم قاتل فلانی چه کسی بوده است؟ او اظهار بی اطلاعی کرد گفتم: پس آن بیل را چه کسی بلند کرد و با آن فلانی را کشت؟

رنگ از صورتش پرید و فهمید که من از این موضوع باخبرم، ناچار شد جریان را برای من بازگو کند.

گفتم: من می‌دانستم ولی می‌خواستم به تو بگویم که باید بروی دیه او را به ورثه او بپردازی و یا از آنها بخواهی که تو را حلال کنند».

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه