می شود زیبا مرد صفحه 147

صفحه 147

شهید ثالث ملا محمدتقی برغانی قزوینی

شهید ثالث همواره در منبر مردم را از گرویدن به بابیت بر حذر داشته و آنان را تکفیر می نمود. میرزا جواد، مرد عرب ساکن قزوین نقل کرده که چند روز قبل از شهادت خدمت ایشان رسیدم. فرمود: التماس دعا دارم. گفتم: خداوند نعمت های دنیا و آخرت را به شما داده؛ عزت، ثروت، اولاد، علم، نشر شریعت، تألیف کتاب های علمی...، اکنون چه آرزویی برایتان مانده است؟ فرمود: آرزوی شهادت. گفتم: شما همیشه در شهادتید بلکه طبق حدیث معروف «مداد العلماء افضل من دماءالشهدا» خداوند بالاتر از شهادت را به شما داده است. فرمود: بلی چنین است ولی من شهادت به معنی به خون آغشته شدن را می خواهم.

سال1264 ه_ .ق. نیمه شب، طبق عادت معمول علی رغم درخواست همسرش که او را از رفتن باز می داشت، از خانه بیرون آمد و در مسجد خود مشغول عبادت شد. نزدیک صبح، پیرزنی که متولی و خادم مسجد بود برای روشن کردن چراغی به مسجد آمد، شهید ثالث آن زمان سر به سجده نهاده و مشغول خواندن مناجات خمسه عشر بود و با نهایت خضوع و خشوع و با حالت ابتهال و زاری اشک می ریخت و مناجات را می خواند. هماندم چند نفر از فرقه ی ضاله بابیه وارد مسجد شدند و در همان حال سجده با نیزه دوباره به گردن آن بزرگوار زدند، آن جناب سر از سجده برداشته فرمود چرا مرا می کشید؟ که نیزه را در دهانش فرو کردند به طوری که دهان و زبان شکافت و هشت ضربه پیاپی فرود آوردند و چون صدای پیرزن به فریاد بلند شد از مسجد گریختند. آن جناب از جای خود بلند شد که از مسجد بیرون برود تا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه