تجربه نزدیک به مرگ (حوادث و اتفاقات کسانی که عالم بعد از مرگ را تجربه کردند) صفحه 166

صفحه 166

ص:166

درباره ی اصالت و واقعیت تجربه ی خود، در فاصله ی کمی بعد از آن (چند روز تا چند هفته) چه اعتقادی داشتید؟ برای هزارمین مرتبه، چون کاملا هوشیار و بیدار بودم، چون واقعی بود، حقیقی بود،راست بود.

درباره ی اصالت و واقعیت تجربه ی خود، در حال حاضر چه اعتقادی دارید؟ که واقعی بود و دریچه ای مستطیلی به سوی جهانی دیگر بسیار شبیه این جهان از لحاظ پوشش گیاهی و آسمان آبی وجود دارد.

ولی معنی اون چند قبر رو نفهمیدم متعلق به هر شخصی با هر مکتبی که باشد اصلاذمهم نیست، اصلا نباید توی آن دنیا قبرستانی باشد چون بی معنی و خنده دار است.

آیا در نتیجه ی این تجربه، در ارتیاطات شما با دیگران تغییری حاصل شده است؟ خیر

آیا در نتیجه ی این تجربه، تغییراتی در باورهای مذهبی و مناسک عبادی شما حاصل شده است؟ خیر

آیا در طول زندگی، اتفاقی بوده است که بخش هایی از تجربه ی نزدیک به مرگتان را برای شما مجددا ایجاد نماید؟ خیر

آیا سوالاتی که از شما پرسیده شد و اطلاعاتی که شما از طریق این پرسشنامه ارائه کردید توصیف کامل و دقیقی از تجربه ی شما می باشد؟ بله توضیحی ندارم

لطفا اگر پیشنهادی برای کارآیی بیشتر این پرسشنامه دارید با ما در میان بگذارید. آیا سوالات دیگری نیز وجود دارد که می تواند در این پرسشنامه گنجانده شود و به شما در بیان تجربه ی خود کمک نماید؟ پیشنهادی ندارم

آیا قسمت و یا قسمت هایی از تجربه ی شما وجود دارد که برای شما از اهمیت و معنای بیشتری برخوردار باشد؟ لطفا توضیح دهید. حالا که فکر می کنم اون پنجره سمت راست که همه چیزش قرمز بود همون جهنم بود بنظرم.

آیا نکات دیگری درباره ی تجربه تان هست که دوست دارید درباره ی آن ها توضیح دهید؟ خیر

تجربه فرناز

سلام

من در دوران عادت مهانه به سر میبردم .تازه تموم شده بود دوره و برای غسل حمام رفتم سرگیجه شدیدی داشتم به طوری که چشمم میبستم احساس می کردم دارم میچرخم بدون اطلاع به اعضای خانواده رفتم تو اتاق سرد که و تاریک خابیم روی یه بالش بلند حس می کردم دستام پاهام سرد میشه اصلا توان بالا اوردن دستام یا صدا زدن کسی رو نداشتم حس می کردم یه چیز سنگینی تو قفسه سینم جم شده . تا اینکه حس کردم یه نفر داره سرم به شدت فشار میده اینقد که حسه دوتا وزنه بزرک که سرمو داره له می کنه من هیچ توانی ندارم برای رهایی و صداهایی خیلی بلند در گوشم به حدی که حس مکردم گوشم داره منفجر میشه صداهایی که تو خود گوشم بود منشا خارجی نداشت تحملش سخت بود تا اینکه حس کردم تو تونل که رنگ های نارنجی وزرد بود دارم به شدت بالا میرم تهش نور سفیدی بود هرچی بالا تر می رفتم سرعتم بیشتر میشد و همراه اون صدایی تو گوشم بود که هنوز بعد این همه سال اون صدا تو گوشمه و موهای بدنم سیخ میشه از ترس صدای تیک تیک ساعت شاید شبیه ترین صدا به اون باشه که هرچی سریعتر میشد حرکتم صدا تند تند تر می شد . احساسی که داشتم احساس تنهایی شدید خیلی احساس تنهایی می کردم اینکه دیگه پدرمو مادرم نمی تونم ببینم اینکه به این سادگی تموم شد واقعا احساس ترس که کجا دارم میرم فقط تونستم با تمام وجود بگم خدایا منو برگردون خواهش می کنم و پرت شدن خودمو تو بدنم حس کردم بع اون اروم اروم به خودم اومدم و نشسته خودمو به اشپزخونه رسوندم شرو به اب خوردن کردم رفته رفته حالم بهتر شد ولی حدود سه شب از ترس دوباره اون اتفاق چشاممو نبستم حتی جرات گفتنشو نداشتم تا اینکه چند سال بعد تو یه مجله تجربه نزدیک به خودمو دیدم واقعا ترسیدم از اینکه منم تا حد مرگ رفتم .البته بعد اونم اتفاقات مشابه ای برام میفتاد ولی مرگ نبود همش ازار توسط موجوداتی بود .تمام

آیا تجربه شما با رویدادی مرگبار وتهدید کننده زندگی همراه بود؟ مطمئن نیستم

آیا بیان تجربه شما در قالب واژه ها و الفاظ سخت و دشوار است؟ بله نمی تونم اون صدا ها اون فشار وارد شده را بیان کنم در حالت عادی وجود ندارن

در طول تجربه خود، هشیاری و آگاهی شما در مقایسه با هشیاری و آگاهی این دنیا چگونه بود؟ آگاهی و هوشیاری عادی قبل از اینکه دچار سرگیجه بشم نه چندان فرقی نداشت ولی میتونستم همزمان به همه چیز فکر کنم

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه