تجربه نزدیک به مرگ (حوادث و اتفاقات کسانی که عالم بعد از مرگ را تجربه کردند) صفحه 285

صفحه 285

ص:285

گویا سرپوش یک ماشین بزرگ را برداشته باشید و بتوانید نحوه ی عمل تمام چرخ ها, دنده ها و قرقره هایش را به وضوح مشاهده کنید. وقتی سرپوش ماشین بسته باشد هیچ یک از این سازوکارها قابل رویت نیست اما هنگامی که سرش را برداریم همه چیز به خوبی آشکار می شود. هنگامی که مشغول تماشای این صحنه بودم فهمیدم که همه ی ما هم چون کوهنوردانی هستیم که با طناب به یکدیگر متصل گردیده ایم. وقتی یکی از ما سقوط می کند دیگران را نیز با خود به پایین می آورد. هنگامی که به بالا می رویم همه با هم صعود می کنیم. در آنجا آشکارا دیدم آنچه که به نظر ما فضای خالی می آید اصلا خالی نیست. ما هم چون تیله هایی درون ریسمانی شیشه ای هستیم. ممکن است شما ریسمان را نبینید و تنها تیله ها را ببینید اما در واقع این ریسمان است که تیله ها را کنار یکدیگر نگه می دارد. همه ی ما با ماده ای نامرئی که در اطرافمان حضور دارد به یکدیگر متصل و مرتبط شده ایم. گرچه توانایی رویت این ماده را نداریم اما این ماده کاملا حقیقی است و همیشه وجود دارد. در آن لحظات به خوبی مشاهده نمودم که زندگی های ما بر روی زمین تصادفی نیستند بلکه هر یک از ما بخشی از طرحی بسیار بزرگتر می باشیم. البته آن طرح, آن قدر بزرگ است که ما هرگز قادر به درک آن نیستیم. ذهن ما بسیار محدود تر از آن است که بتواند چنین مفهوم بزرگی را فشرده و درک نماید. آنگاه, توپی به من نشان داده شد که بسیار پیچ در پیچ و شامل سطوح گوناگون بود. تا سا ل ها پس از تجربه ام دنبال کسی می گشتم که بتواند آنچه را که دیده بودم برایم توضیح دهد. باریکه ای از کاغذ را بردارید و دو انتهایش را به هم متصل نمایید.” این چیست؟ “بارها از خود پرسیده ام. سرانجام پس از سال ها, فیزیکدانی را ملاقات نمودم که به من گفت این نوار موبیوس (Mobius strip) است. من گفتم که توپی سه بعدی را مشاهده نمودم که همچون نوار موبیوس بود. فیزیکدان به من گفت که این شکل سه بعدی نوار موبیوس می باشد. او گفت ریاضیات محض ثابت کرده است که امکان دارد شکل سه بعدی موبیوس وجود داشته باشد اما ذهن محدود سه بعدی ما توانایی تصورش را ندارد. به او گفتم من یکی دیده ام. او فقط سرش را تکان داد. در حین تجربه به من گفته شد که تمام زمان”همین حالا “و تمام فضا” همین جا “می باشد. گمان کنم که هنگامی که وقتش فرابرسد در ارتباط با این بخش از مشاهداتم که در میانه ی تجربه ام قرار داشتند چیزهای بسیار بیشتری را کشف خواهم نمود.

پس از آن نقطه ی مشرف بر زمین دوباره به سوی آن نور آبی زیبا بازگشتم. از گوشه ی سمت راست با اندکی زاویه, باری دیگر وارد تونل شدم. در مقابلم گروهی ایستاده بود که ”عصاره “ تمام مردم روی زمین بود. اگر بتوانید یک دشت پر از گل را به صورت یک قطره عطر خالص دربیاورید آنگاه خواهید فهمید که واقعا معنای عصاره در آنجا چه بود. عصاره های مردم همانند قطرات آبی بودند که درون ظرفی چکیده باشندگرچه قطرات تک تک و کاملا مجزا و منفرد بودند اما کنار هم تجمع یافته بودند. این قطرات به شکل مثلث, کنار یکدیگر قرار داشتندهمانند قطعات استوانه ای شکل موجود در بازی بولینگ که مثلث وار کنار یکدیگر قرار می گیرند تا با توپ به آن ها ضربه بزنیم. نوک مثلث به سمت من بود. یک قطره مقابل دیگر قطرات قرار داشت طوری که بقیه, درست پشت سر او بودند. احساس کردم این عصاره برای دیگران موعظه می کند البته مسئولیتی در قبالشان ندارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه