سرگذشت های عبرت انگیز از عاقبت گنهکاران صفحه 287

صفحه 287

1- اصول کافی،ج 4،ص18

هرگز زنش نمی شدم. او مرا تنها گذاشته و رفته عراق،یعنی فرار کرده و آنجا پیش منافقین است.او اول ها آدم خوب و به قول معروف یک پارچه آقا بود،اما درد سر من از وقتی شروع شد که او با دوستان جدیدش(منافقین)به این ور و آن ور می رفت که عاقبت خاک بر سرخودش و زندگی من کرد،چهار ماه پیش با یکی از همین رفقای ناصالح، مدتی این در و آن در زد که پولی جور کنند و از مملکت بروند،من اول خیال می کردم شوخی می کند،اما غافل از این بودم که شوهرم یک آدم هوس باز است و همه اش به دنبال تفریح وخوشگذرانی می رود،بالاخره دو هفته پیش نامه ای از خارج به دستم رسید که نوشته بود به عراق رفته و خیال ندارد به ایران باز گردد.

نمی دانم چرا برعکس دائیم و زنش که خوبند،پسرشان این قدر ناجوراز کار در آمده است،او تا چند روز اوائل ازدواجمان اهل نماز و دعا بود،اما این اواخر در اثر عیاشی و رفت و آمد با دوستان فاسد ومنافقش منحرف گشته و از کشور فرار کرد،پدر و مادرش همیشه او را لعن و نفرین می کنند،اما من دلم نمی آید به او بد بگویم.اکنون من آمده ام که شاید دادگاه برای مشکلم راه حلی پیدا کند،شاید او هرگزنیامد،من باید تکلیف خود را بدانم(1).

دوستی خرس مابانه

زن و شوهر جوان مانند بسیاری از همسران کمی با هم اختلاف پیدا کرده بودند که خیلی ساده قابل حل و اصلاح بود،که پدر و مادر،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه