- مقدمه استاد کریستین بونو 1
- پیشگفتار 16
- اشاره 26
- فرگرد نخست: موعود در دین زرتشت 26
- هزاره اوشیدر 36
- هزاره اوشیدرماه 37
- پیدایی سوشیانس 38
- فرگرد دوم: آخرالزمان در ادبیات پیشگویانه زرتشتی 39
- اشاره 39
- آخرالزمان در ادبیات پیشگویانه زرتشتی 40
- علائم آخرالزمان - نشانه های ظهور منجی زرتشتی 44
- جهان و اوضاع آن پیش از ظهور منجیان 52
- جهان و اوضاع آن پس از ظهور منجیان 59
- گاه هوشیدر 59
- گاه هوشیدرماه 63
- گاه سوشیانس 65
- اشاره 68
- فرگرد سوم: متون مکاشفانه و پیشگویانه 68
- متون مکاشفانه و پیشگویانه 69
- بخش اوّل: بهمن یشت 73
- بخش دوم: زند بهمن یسن 89
- اشاره 104
- بخش سوم: پیش گویی های جاماسپ 104
- جاماسب نامه فارسی 108
- بخش چهارم: یادگار جاماسپ 117
- اشاره 125
- بخش پنجم: زراتشت نامه 125
- (57) بی مرگی خواستن زراتشت [زَنْد وُهومَن یسْن، بخش یکم] 126
- [تمثیل درخت هفت شاخ و پیشگوییهای یزدان برای زرتشت] 127
- (58) دور آهن گُمِخْت [پیشگوییهای یزدان برای زرتشت] 128
- [سرآمدن هزاره و علایم آخر زمان] 130
- (59) آگاه کردن زراتشت را در آخر هزاره 131
- روزگار ایران و ایرانیان پس از ساسانیان 131
- (60) پرسیدن زراتشت دگربار از یزدان 132
- اشاره 137
- بخش ششم: هزاره اوشیدر و اوشیدرماه و سوشیانس 137
- درباره رستاخیز و تن پسین 143
- بخش هفتم: درباره گزندی که هزاره هزاره به ایران شهر آمد 147
- بخش هشتم: آخر هزاره 152
- بخش نهم: نشان های زادن منجی 160
- اشاره 163
- بخش دهم: ادبیات پیش گویانه ایرانی ورای مرزهای ایران 163
- سروش های غیبی هیستاسپ (پیشگویی گشتاسب) 165
- فرجام شناسی ایرانی در «سروش های غیبی هیستاسپ» 167
- تولد منجی در وقایع نامه زوکنن 171
- فرگرد چهارم: از اوستای اشکانی تا اوستای اسلامی 175
- اشاره 175
- اشاره 176
- علل گرایش ایرانیان به اسلام 184
- دستکاری در متون زرتشتی 187
- فرگرد پنجم: ادبیات پیشگویانه و نقش آن 192
- اشاره 192
- اشاره 193
- بهمن یشت و تحریفات آن 199
- زبان های فارسی و عربی 209
- کتابنامه 209
- زبان های اروپایی 215
- نمایه 219
فریدون رها می شود و فرمانروایی خود را بر دیوان و مردمان از سرمی گیرد و دستور می دهد که هرکه آب و آتش و گیاه را نرنجاند به نزد او آورند تا او را بجود. پس آب و آتش و گیاه از بدی مردم، پیش هرمزد گله کنند و گویند که فریدون را برخیزان تا ضحاک را بزند، در غیراین صورت در زمین نمی مانیم.
هرمزد به همراه امشاسپندان به سوی روان فریدون رود و او را گوید که: «برخیز و ضحاک را بکش!» روان فریدون گوید که: «من نمی توانم،
نزد گرشاسپ روید».(1) اورمزد همراه امشاسپندان پیش روان گرشاسپ رود تا او را برخیزاند، هرمزد به سروش و نریوسنگ ایزد فرمان دهد که: «تن گرشاسپ را بجنبانید تا برخیزد»، سه بار بانگ کنند و برنخیزد اما چهارم بار برخیزد و به جنگ ضحاک رود و گرز پیروزگر به سرش کوبد و او را بکشد و این پیروزی در روز ششم ماه فروردین باشد:
«ماه فروردین، روزِ خرداد سامِ نریمانان آژدهاک را به کشد و خود به هفت کشور خدایی به نشیند، تا کی خسرو به دیدار آید».
(ماه فروردین روز خرداد، ص69، بند 31)
ضحاک در این مدت آن قدر باقی می ماند که یک چهارم یا یک سوم گوسفندان (=چهارپایان اهلی کوچک) را بخورد(2) و آب و آتش را نابود کند؛ اما با مرگ او بار دیگر آشوب و پریشانی و ظلم و ستم از جهان و به ویژه ایرانشهر رخت بربندد. (3)
گاه سوشیانس
سی سال مانده به پایان دهمین سده از هزاره هوشیدرماه، دوشیزه ای پانزده ساله به نام «گواگ پد» که از نسل زرتشت است به دریاچه کیانسه می رود و در آب می نشیند و از آن می خورد. این دوشیزه که هرگز با مردی هم بستر
نشده است، از نطفه زرتشت بارور شده و سوشیانس از او متولد می گردد. وی آخرین نجات بخشی است که به زمین می آید تا جهان را از آلودگی ها و ناپاکی ها، پاک کند. (4) سوشیانس همانند خورشید نورانی است که فرّه کیانی با اوست. با ظهور او دین مزدیسنی کمال می پذیرد و استوار می ماند. با ششم چشم به هر طرف می نگرد و چاره درد ناشی از دروج را می یابد. دوران او فقط پنجاه و هفت سال است. سوشیانس نیز هم چون دو موعود دیگر، در سی سالگی به دیدار هرمزد و امشاسپندان می شتابد و با آنان گفتگو می کند. به نشانه این دیدار، خورشید به مدت سی شبانه روز در میانه آسمان می ایستد، درست به همان گونه که در آغاز آفرینش بود، و مردمان می فهمند که بار دیگر با حادثه شگفت انگیزی روبرو خواهند شد:
1- . در دین کرد (مدن، ص811) درباره علت این که فریدون ضحاک را نکشت چنین آمده: «درباره غلبه فریدون [بر] ضحاک. برای میراندنِ [ضحاک]، گرز بر شانه و دل و سر کوبیدن و نمردن ضحاک از آن ضربه و سپس به شمشیر زدن و به نخستین، دومین و سومین ضربه از تن ضحاک بس گونه خرفستر پدید آمدن. گفتن دادار هرمزد به فریدون که او را مَشکاف که ضحاک است، زیرا اگر وی را بشکافی، ضحاک این زمین را پر کند از مورِ گزنده و کژدم و چلپاسه و کشف و وزغ».(نقل از پژوهشی در اساطیر ایران، ص191%192، یادداشت 8)
2- . «ضحاک آن اندازه زمان کند (= فرصت یابد) که [از] گوسفندان در ایران شهر یک چهارم را بجود (= بخورد). روایت پهلوی، فصل 48، بند 36. در زند بهمن یسن (در نهم، بند 16) آمده: [ضحاک] یک سوم از مردم و گاو و گوسپند و آفریدگانِ دیگر اورمزد را بیوبارد (= فرو برد، ببلعد) و آب و آتش و گیاه را نابود کند و گناه گران (= سنگین) کند.
3- . ر.ک: نجات بخشی در ادیان، ص38- 39؛ تعلیقات مینوی خرد، ص93.
4- . در این که سوشیانس آخرین آفریده هرمزدی است، در اوستا و متون فارسی میانه اشارات فراوانی شده است. در این روایات فره وشی آدمیان از کیومرث تا سوشیانس پیروزگر بارها و بارها ستوده شده و چنین برمی آید که آغاز آفرینش بشری با کیومرث و پایان آن با سوشیانس مشخص می گردد، چنان که در فروردین یشت، بند 145 آمده: «فره وشی پاکان نیک توانا را می ستاییم از کیومرث تا سوشیانس پیروزگر.» هم چنین درباره این که سوشیانس آخرین آفریده هرمزدی در زمین است، در پتیت ایرانی، بند 22 آمده: «آخرین کسی که به زمین می آید سوشیانس است که جهان را پاک کند» (نقل از: نجات بخشی در ادیان، ص40).