سوشیانت منجی ایرانویج صفحه 89

صفحه 89

بخش دوم: زند بهمن یسن

ستایش دادار اورمزدِ نیک افزاینده رایومندِ (= باشکوه)

فره مند و امشاسپندان را. آفرین (= ستایش)

بهدینِ پاک مزدیسنان را. تندرستی و دیرزیستی و کامیابی برای او که این را می نویسم.

1. از ستودگر [نسک] چنین پیداست که: زردشت از اورمزد بی مرگی خواست. 2. پس اورمزد خردِ همه آگاه (= خرد اورمزدی) را به زردشت نمود (= نشان داد). 3. و با آن درختِ یک ریشه ای دید که در آن چهار شاخه

بود، یکی زرین، یکی سیمین یکی پولادین، یکی آهنِ برآمیخته. 4. آن گاه پنداشت که در خواب دیده است. 5. هنگامی که از خواب بیدار شد، زردشت به او (= اورمزد) گفت که: «ای خدای مینویان و جهانیان! به من نشان دهید که درخت یک ریشه ای که دیدم، که چهار شاخه بدان بود [چیست]؟». 6. اورمزد به زردشتِ سپیتمان گفت که: «آن درخت یک ریشه ای که دیدی، آن جهان است که من اورمزد آفریدم. 7. آن چهار شاخه، آن چهار زمان است که رَسَدْ. 8. آن که زرین است، پادشاهی گشتاسپ شاه(1) است، هنگامی که من تو را [برای] دین دیدار کنم و گشتاسپ شاه دین بپذیرد(2) و کالبدِ دیوان بشکند و دیوان از آشکارگی به گریز و نهان روشی(3) ایستند (= زردشت قالب مادی دیوان را در


1- گشتاسپ، پهلوی: wištāsp، اوستا: - vīštāspa، به معنای دارنده اسبِ آماده. در گاهان زردشت از وی یاد شده است و برمیآید که شخصیتی تاریخی بوده است. بنا به یشتها، او از خاندان نوذریان است (یشت 5، بند 98) و به دین زردشت میگرود (یشت 5، 105%6). او کسی است که با نیرومندی برای گسترش دین میکوشد (یشت 13، بند 99%100). ضمناً نسکی مستقل به نام او در ستایش او موجود بوده که در آن از زندگی و صفات وی یاد شده بوده است (دینکرد مدن، ص686). در یادگار زریران (بخش 18) نیز از او و خاندانش و نبرد وی در راه دین بهی یاد شده است. مهرداد بهار درباره وی مینویسد: «ظاهراً برمیآید که در ایران دو سنت داستانی درباره گشتاسپ وجود داشته است: یکی سنتی است که موبدان زردشتی حافظ و ناقل آن بودهاند و بنا بر آن او شاهی نیرومند و دادگستر بوده است. روایت دوم به ظاهر متعلق به مردم بوده است که در شاهنامه منعکس است و بر اساس آن گشتاسپ نه چندان عادل که ستمگر بوده است. او مردی حسود، خودخواه و نیرنگ باز بود و در برابر تورانیان قادر به دفاع از میهن نبود و فرزند خود، اسفندیار، را آگاهانه به کشتن داد و سعی داشت پهلوان نامی ایران، رستم، را با تحقیر و توهین، دست بسته به دربار خود احضار کند. در مجموع، داستان گشتاسپ در شاهنامه یکی از موارد معدودی است که انعکاس تاریخی وقایع اجتماعی و تضادهای طبقاتی را حفظ کرده است». پژوهشی در اساطیر ایران، ص196 یادداشت 29
2- در زمان سلطنت گشتاسپ، زرتشت به دربار او رفته و بنا بر روایات، اوستایی که بر روی 12 هزار پوست گاو به خط طلایی نوشته شده بود عرضه داشت. گشتاسپ به دین زرتشت گروید و آتشکدههایی بنا نهاد. این اتفاق در سیامین سال سلطنت گشتاسپ رخ میدهد و چهارمین هزاره آغاز میگردد. زند وهومن یسن، هدایت، ص30، یادداشت 6
3- «نهان روشی» به معنی «زندگی مخفی داشتن» است. بنابر اسطورههای زردشتی، پیش از زردشت، دیوان به شکل آدمی بر زمین راه میرفتند. اما زردشت پس از پیامبری آنان را از زمین بیرون کرد و ناچار به زیرزمین گریختند و در آنجا نهانی به زندگی ادامه دادند. در یسن نهم، بند 15 آمده است: «تو ای زردشت! همه دیوان را به زیرزمین نهان کردی [دیوهایی] که پیش از این به شکل آدمی بر این زمین میرفتند...». آقای هدایت «روش نهانی» آورده و در توضیح مینویسد: «یعنی مخفی شدن به صورت آدمی یا جانوران. دارمستتر در زند اوستا جلد اول ص90 یادداشت میکند: «به شکل مخصوص دیوان و نه آدمیان، و این شکلی است که از بدی دوران ناگزیر به خود میگیرند». سپس از شرح پهلوی نقل میکند: «آنهایی که قادر به نامریی کردن کالبد خود میباشند. او (زردشت) کالبدشان را شکست، آنهایی که نمیتوانستند نامریی شوند خودشان را شکست (نابود کرد). شکستن کالبد عبارت از این است که از این لحظه به بعد که شکل دیوان را پذیرفتند نمیتوانند آزار برسانند. چنانکه کنون که به شکل جانوران و آدمیان میباشند، نمیتوانند زیان برسانند». در کارنامه اردشیر پایکان (در نخستین - 6) نهان روشی در مورد ساسان به کار رفته است. (زند وهومن یسن، هدایت، ص30، یادداشت 7)
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه