نوجوان و معاد صفحه 145

صفحه 145

بهترین های بهشت

بهترین های بهشت

هوای مکه گرم و سوزان بود و آفتاب، مستقیم، بر شهر می تابید؛ به طوری که مردان برای محافظت در برابر تابش مستقیم آفتاب، بر سر خود پارچه ای می انداختند.

همه، نمازمان را به جماعت خواندیم. من که سؤالی از پیامبر صلی الله علیه و آله داشتم، همراه او به کنار کعبه و حجرالاسود رفتم و با پیامبر مشغول صحبت شدم و سؤالم را پرسیدم. او با متانت به حرف هایم گوش می داد که ناگهان چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله برقی زد و چهره اش بشاش شد. من که تعجب کرده بودم، به عقب برگشتم و دیدم علی بن ابی طالب علیه السلام از دور به سوی ما می آید.

پیامبر صلی الله علیه و آله جلوتر رفت و در حالی که هنوز علی علیه السلام به ما نرسیده بود، به من فرمود: «ای جابر! به راستی که برادرم پیش ما می آید.»

و در همین لحظه، عده ای دور ما جمع شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله سرش را بالا برد و رو به کعبه دعایی کرد و بعد خطاب به ما فرمود: «به خدای این کعبه قسم که این مرد و شیعیانش در قیامت رستگارند.» و با دست به علی علیه السلام اشاره کرد .

سپس رو به من کرد و فرمود: «به خدا سوگند که علی علیه السلام قبل از همه شما به خدا ایمان آورد و قیام او به فرمان خدا، بیش از همه شماست. وفایش به عهد الهی از همه بیشتر و قضاوتش به حکم الهی افزون تر و مساوات او در تقسیم بیت المال از همه زیادتر است. نسبت به رعیت و زیردست خود، از همه عادل تر و مقامش نزد خداوند از همه بالاتر است.»

من که سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را با آن لحن شگفت انگیز و تأثیرگذار

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه