نوجوان و معاد صفحه 67

صفحه 67

خدا و غیر خدا فرقی قایل نیست.» پس از این سخن، مأمون چشمانش را باز کرد. او به شدت از این سخن عصبانی شده بود، خواست تا از جایش برخیزد و به پزشک حمله کند، امّا نتوانست. او حتی قادر نبود سخنی بگوید. و در همین هنگام جان سپرد.(1)

حال مؤمنان هنگام جان کندن

حال مؤمنان هنگام جان کندن

مردِ مسلمان، لحظه ای ایستاد. او همیشه در راه بازگشت به خانه اش باید از آنجا می گذشت. نگاهی به قبرستان کرد و زیر لب برای مردگان آن، فاتحه ای خواند، امّا می خواست هرچه زودتر آنجا را ترک کند، زیرا از مرگ و جان دادن بسیار می ترسید. به تازگی جان دادن یکی از مؤمنان را دیده بود که جان کندن او به سختی انجام شده بود. حال، هرگاه که از قبرستان می گذشت، این حادثه به خاطرش می آمد. با خود می گفت این همه قبر که اینجاست صاحبانش چگونه جان داده اند. به راستی اگر جان کندن برای مؤمنان سخت و ناگوار باشد، پس با کفار چه فرقی دارند؟

ناگهان، فکری کرد و تصمیمی گرفت. به سرعت از آنجا دور و وارد کوچه ای شد. به خانه ای رسید و ایستاد. آن خانه، خانه امام صادق علیه السلام بود. او می خواست پاسخ سؤالش را از آن حضرت بگیرد.

در خانه را به صدا درآورد. آن را گشودند و به داخل خانه راهنمایی اش کردند. در اتاقی نشست. لحظه ای بعد، امام صادق علیه السلام وارد اتاق شد. او برخاست و با فروتنی سلام کرد. جواب سلام را شنید و سپس سؤالش را بیان


1- عباس، قمی؛ سفینه البحار، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1374، ج 1، ص 44.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه