تجربه نزدیک به مرگ (حوادث و اتفاقات کسانی که عالم بعد از مرگ را تجربه کردند) صفحه 189

صفحه 189

تجربه ی راجر

تجربه ی من بسیار استثنایی است، نمی دانم از کجا شروع کنم! صدها صفحه می شود، اما سعی می کنم بسیار بسیار خلاصه بگویم.

همه چیز چند ماه قبل از تصادف آغاز شد. دیدن افراد فوت شده، شنیدن صداهایی زمانیکه تازه به رختخواب رفته بودم اما به خواب نرفته بودم… سوم سپتامبر 1990 ساعت 3:15 دقیقه بود. داشتیم از شهر برمی گشتیم، دوستم ماشین من را می راند و در یک نقطه کنترل از دستش خارج شد و از جلو به ماشین دیگری برخورد کردیم. در آن لحظه من بلافاصله از بدنم به بیرون پرت شدم و به دوستم و بدنم داخل ماشین نگاه می کردم. هر دوی ما بی حرکت بودیم و به نظر می رسید مرده ایم. دوستم(روحش) در آن اطراف نبود.

یادم افتاد که می خواهم به والدین و دوستانم در مورد حادثه بگویم و خداحافظی کنم. فوراً در مقابل آنها بودم. هنگام روز بود و بعد یک روز دیگر! متوجه شدم که می توانم در زمان سفر کنم. دوستان و والدینم نه می توانستند من را ببینند و نه بشنوند.

آنجا بود که فکر کردم چیز دیگری در انتظار من بود به جای آنکه به ملاقات زنده ها بروم. فقط به خودم اجازه دادم بروم و در مورد من، هیچ تونلی نبود آنطور که قبلاً در تجارب نزدیک مرگ خوانده بودم… حتی منتظر تونل هم شدم ولی اتفاقی نیفتاد…

داخل مکانی تاریک شدم و هیچ چیز اطرافم نبود. اما نترسیده بودم. آنجا واقعاً آرام و آسوده بود. سپس در مقابلم شروع به دیدن تمامی زندگیم کردم مثل فیلمی که روی صفحه انداخته می شود، از نوزادی تا بزرگسالی. بسیار واقعی بود! می توانستم احساسات افرادی را که سالها با آنها در ارتباط بودم را حس کنم. می توانستم احساسات خوب و بدی را که من در آنها موجب شده بودم را دریافت کنم. قادر بودم آنها را بهتر از آنچه خودشان تجربه کرده بودند، احساس کنم. آنجا حساب کارمای من بود.

بعد از پایان نمایش، همه چیز برای مدتی سیاه شد. سپس با دانشی که به دست آورده بودم فهمیدم که من لایق مکانی هستم که بهشت نام دارد بدون آنکه بدانم بهشت چه شکلی دارد یا چی هست! احساس شگفتی از آرامش داشتم که قوی تر و قوی تر می شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه