تجربه نزدیک به مرگ (حوادث و اتفاقات کسانی که عالم بعد از مرگ را تجربه کردند) صفحه 318

صفحه 318

تجربه یک پزشک هندی

سلام و خوش آمدید! به خاطر درک بالایتان، نهایت تشکر و قدردانی را دارم. من یک دارو درمان گر با سابقه ای بیش از سه دهه فعالیت در این زمینه می باشم. در گزارش پیش رو، علاوه بر پیام اصلیم، تجربه ی نزدیک مرگ شخصیم را نیز مفصلا برایتان بازگو می نمایم. به عقیده ی من، افراد آزادمنش و همفکر می بایست گرد یکدیگر جمع آیند تا درباره ی این مسئله ی بسیار مهم که ذهن تمام هندیان را برای هزاران سال به خود مشغول ساخته است به بحث و تبادل نظر بپردازند.

اکنون با خوش آمد گویی مجدد، توضیح مطالبم را آغاز می نمایم.

ما، در هند از سنت های فلسفی بسیار کهنی که قدمتشان به بیش از هفت هزار سال پیش بازمی گردند برخورداریم. همچنین شاهد حیات هزاران قدیس و خردمند والامقام بوده ایم که اکثرشان به فلسفه ی کلی بودن زندگی اعتقاد داشته اند.

تا به حال، هیچ گونه آزمایشی درباره ی متوسط معیارهای تجربی و یا مطالعه یا پژوهشی عینی بر روی مغز صورت نپذیرفته است که بتواند طرز عمل هوشیاری را در بشر آشکار سازد. همان طور که اثر انگشت شصت هیچ دو انسانی در تمام طول تاریخ با یکدیگر یکسان نبوده است تجربه و درک هر شخص نیز به راستی منحصر به فرد می باشد و با تجربه و ادراک اشخاص دیگر کاملا متفاوت است.

گرچه ممکن است تجربیات نزدیک مرگ بسیاری از مردم عادی، به تنش و یا عوامل ذهنی آنان نسبت داده شود اما تجربه ی نزدیک مرگ یک روح تکامل یافته، حتما ماورایی خواهد بود. ما در عصر حاضر در مقوله ی هوشیاری، در حال ورود به علم کوانتوم هستیم دانشی که در آن، علوم جدید هیچ گونه آگاهی و رهنمودی ندارند.

من قبلا نسبت به واقعیت تجربیات ماورایی، بسیار مشکوک بودم تا آنکه خود به شخصه، یکی از این تجارب را در سال 1969 کسب نمودم. پس از ابتلا به اسهال خونی بسیار شدیدی، خون زیادی را از دست دادم و تقریبا به انتهای کار، نزدیک شدم.

ناگهان بدنم را ترک کردم و از سقف اتاق، مشغول تماشای جسمم شدم. در آن شرایط، همین که به چیزی می اندیشیدم همه چیز درباره ی آن موضوع را می فهمیدم. به مادرم فکر کردم.

دیدم که او بسیار آشفته، در حال دویدن بر روی سکوی ایستگاه راه آهن می باشد تا خود را به قطاری برساند.

بعدها که خوشبختانه مجددا سلامتیم را بازیافتم به من ثابت شد که دقیقا در همان لحظات، او صدها کیلومتر دورتر از من، در حال دویدن در ایستگاه راه آهن بوده است تا خود را به قطاری برساند که به شهری که من در آنجا زندگی می کردم می آمد. او پیش از حرکتش، یک پیام تلگرافی مبنی بر آنکه می خواهد به شهر ما بیاید ارسال می کند. بدین ترتیب با کمک متن آن تلگراف و زمان ارسالش، من به حقانیت مشاهداتم پی بردم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه