- نام و نسب و دوران کودکی آقا نجفی 1
- رفتن به قوچان برای ادامه تحصیل 2
- از مشهد به اصفهان 2
- اشتهار آن مرحوم به «آقا نجفی» 4
- راهی عتبات عراق 4
- استادان وی در نجف 5
- دوران تحصیل در نجف 5
- نیل به مقام اجتهاد 5
- قرض داشتن و مشقّت آقا نجفی 6
- آخرین سالهای توقف در نجف و مراجعت به ایران 9
- تأهّل اختیار کردن آقا نجفی 9
- اقامت در قوچان 10
- فرجام 11
- آثار و تألیفات آقا نجفی 11
- نمایه ای از عالم برزخ 12
- لحظه مرگ(11) 12
- پرسش و پاسخ قبر 13
- آشنایی با «هادی» 14
- فشار قبر 16
- بررسی اعمال عمر 16
- بی مهری بازماندگان 17
- توشه سفر 17
- ملاقات امامزادگان و علما 18
- جدایی از «هادی» 19
- آشنایی با «جهالت» سیاه؛ سمبل زشتیها 19
- گله از بیمهری بازماندگان 19
- منزل اوّل بدون هادی 22
- آسایش موقت 22
- گوشهای از کیفر کردار 23
- ورود به شهر ولایت 24
- در شهر «محبّت» 25
- پیمودن راه باریک و پر سنگلاخ 25
- دیدار با هادی و سفارش او 26
- هدیهای از وادی السلام 27
- در سرزمین «زنا» 29
- در سرزمین «شکم پرستی و تن پروری» 30
- وادی زشتیها و زیباییها 30
- در سرزمین «شهوتِ زبان» 31
- ورود به سرزمین رحمت 32
- جواز عبور 34
- در سرزمین «حرص» 38
- در سرزمین «حسد» 39
- در نزدیکی پایتخت وادی السّلام 41
- فروزان شدن آتش عشق 44
- شعلههای آتش غیبت 54
- انقلاب در وادی امن 55
- شورش انتقام 56
- دیداری از برهوت 60
- طلب فرج و گشایش 63
- فهرست منشورات مسجد مقدّس جمکران 64
- پی نوشت ها 75
آقا نجفی در آخرین دوران توقف در نجف از درگذشت پدر خود در قوچان مطلع میشود، در همین احوال نامهای از قوچان به نجف میرسد و از ایشان تقاضا میشود به مناسبت فوت پدر به ایران مراجعت کند.
خود در کتاب شرح احوالش مینویسد: … یک دو ماهی گذشت که خبر آمد پدرم از دنیا درگذشته و مقارن این نوشتند پول به توسط آقامیرزا مهدی پسر مرحوم آخوند (خراسانی) فرستاده شد که حرکت کنید. سه روز مجلس ترحیم و فاتحه گرفتیم برای مرحوم پدرم که قریب بیست و پنج سال بود که یکدیگر را ندیده، بیست سال و پانزده روز تمام در نجف بودیم و پنج سال دیگر در اصفهان و مشهد که یکدیگر را ندیده بودیم …
در غرّه شعبان سال 1338 ه.ق به قصد ایران و زیارت ارض اقدس از نجف خارج شده، پس از توقف کوتاهی در کربلا و کاظمین، روز سوم ماه رمضان سال 1338 ه.ق به همراهی همسر و دو دختر و مادر همسرش در یک کجاوه یک جفت پالی که از قصر شیرین تا تهران به مبلغ یکصد و پنج تومان کرایه کردهاند با اثاث سفر، عراق را ترک گفته و وارد ایران میشود. همین سفر به ارض اقدس و زیارت مشهد باعث شد که به قوچان عزیمت نماید و بنا به تقاضای مردم قوچان در آن شهر رحل اقامت افکند.
اقامت در قوچان
آقا نجفی متجاوز از بیست و پنج سال دیگر از عمر خود را در قوچان به ارشاد خلق و رتق و فتق امور دینی مردم و اداره حوزه علوم دینی قوچان گذرانید، آن مرحوم در دوران حیات خود عالمی ربّانی و وارسته و با فضیلت بود، آزادگی، زهد و تقوا و بیاعتنایی او به ظواهر زندگی زبانزد خاص و عام و در مواقع سختی پناهگاه طبقه محروم و مستمند بوده است.
آقا نجفی در دو نوبت که شهر قوچان مورد حمله یاغیان قرار گرفته، برای امنیت و حفظ جان مردم قوچان شخصاً وارد اقدام میشود. نوبت اول در سال 1304 ه.ش «لهاک خان سالار» که از اطراف بجنورد به قوچان حمله نموده و وارد شهر شده بود خوانین قوچان تصمیم گرفتند که دور شهر را محاصره کنند و شبانه وارد شهر شده و او را دستگیر نمایند. این خبر که به مرحوم آقا نجفی رسید پیغام فرستاد که در شهر این کار را نکنید؛ زیرا زن و بچه مردم قوچان در این جنگ پایمال میشوند.(5)
نوبت دوم در سال 1321 ه.ش موضوع غالیه فرج بیک بود که قوچان از جانب بجنورد و شیروان و قاروج که به تصرف فرج بیک درآمده بود مورد تهدید قرار گرفت و به همین علت شهر در ناامنی خاصی قرار گرفته بود. چون خبر حمله سواران فرج بیک به شهر بین مردم شیوع پیدا کرده بود، مرحوم آقا نجفی به قصد ملاقات فرج بیک از شهر خارج میشود که مهاجمین را از حمله به شهر منصرف سازد و مانع ورود آنان به شهر گردد. همانطور هم شد و شهر قوچان از هجوم و حمله سواران فرج بیک در امان ماند.(6)
اعمال شجاعانه آن مرحوم که نمودار احساس مسؤولیت و حمایت بیدریغ وی از توده مسلمین در مصایب و آلام بود، او را در ردیف پیشوایان دلسوزی قرار میداد که همواره مردم قوچان او را ملجأ و پناه خود قرار داده بودند. در حقیقت مرحوم آقا نجفی، عالمی جلیل و ناصحی مشفق، مددکاری بیدریغ و وکیلی امین و مرجعی مهربان و دلسوز و متواضع بود که همگان از مردم قوچان از خُرد و کلان او را چون پدری مهربان از جان و دل دوست میداشتند. بسیار متواضع و فروتن و در عین حال شجاع و صریح و با هیبت بود.
در جریان قحطی جنگ جهانی دوم همواره به فکر بینوایان و خانوادههای تهیدست بود و با دقّت و محبت خاصّ به وضع زندگی آنان رسیدگی میکرد و در حدّ کمال انسانی از بینوا و بیکس و بیوهزنان سرکشی میفرمود. مواقع بیکاری در باغچه مقابل منزل خود با دست خود کار میکرد و در نزد مردم قوچان احترام بیسابقهای داشت.
این عالم بزرگوار در شب جمعه بیست و ششم ربیع الثانی سال 1363 ه.ق مطابق با نهم اردیبهشت سال 1322 ه.ش در سنّ 68 سالگی در قوچان وفات یافت. در روز فوت او، سراسر قوچان از فقدان آن مرحوم یکباره در ماتم فرو رفت و در تشییع جنازهاش، زن و مرد و حتی کودکان این شهر در ضجّه و ناله بودند و او را در یکی از اتاقهای منزل خودش دفن کردند. مزار او امروز مورد توجّه و اعتقاد اهالی قوچان و زیارتگاه ارادتمندان او میباشد.